حکمت/ چه چيزي موجب آسان شدن مصيبت هاست؟
تاریخ انتشار: 95/05/01 20:18
شهر حديث/ امام على عليه السلام :
از مـردن و روزِ بـيرون آمـدنتان از گـورها و ايستادنتان در پيشگاه خداوند عز و جل بسيار ياد کنيد ، تا مصيبتها بر شما آسان شود .
الخصال : 616 / 10 منتخب ميزان الحکمة : 334
حضرت مريم، الگوي زن قرآني
تاریخ انتشار: 95/05/02 15:42
حوزه/ وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ يا مَرْيمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاک عَلي نِساءِ الْعالَمِينَ*يا مَرْيمُ اقْنُتِي لِرَبِّک وَ اسْجُدِي وَ ارْکعِي مَعَ الرَّاکعِينَ[1]
و(بياد آور) هنگامي را که فرشتگان گفتند: اي مريم! همانا خداوند تو را برگزيده و پاک ساخته وبر زنان جهانيان برتري داده است* اي مريم!(به شکرانه اين همه نعمت،) براي پروردگارت خضوع کن و سجده بجاي آور و با رکوع کنندگان رکوع نما.
نکته ها
در برخي از تفاسير از جمله تفسير المنار، قرطبي، مراغي، روح البيان و تفسير کبير آمده است که که سرآمد زنان جهان چهار نفرند: مريم، آسيه، خديجه و فاطمه. در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز آمده است که مريم سرآمد زنانِ زمان خود بود، ولي فاطمه عليها السلام سرآمد زنان در طول تاريخ است.[2] البتّه خداوند حکيم هرگاه شخصي را بر مي گزيند، به جهت لياقت ها و قابليت هاي ويژه اوست.
در آيه قبل، خداوند سه کمالي که به مريم عليها السلام داده را ياد کرد: گزينش الهي؛ «اصْطَفاک» تطهير الهي؛ «طَهَّرَک» و سرآمد ديگران شدن؛ «اصْطَفاک عَلي نِساءِ الْعالَمِينَ» در اين آيه سه مسئوليت از او مي خواهد: خضوع و فروتني؛ «اقْنُتِي» سجده؛ «اسْجُدِي» و رکوع؛ «ارْکعِي» پس هر نعمتي مسئوليتي را به دنبال دارد.
1-افراد برجسته بايد تواضع و عبادتشان بيشتر باشد. «يا مَرْيمُ اقْنُتِي...» (براي اولياي خدا، عبادات ويژه اي سفارش شده است، همانگونه که براي پيامبر صلي الله عليه و آله نماز شب واجب بود.)
2-نماز، رکوع و سجود، بهترين راه شکر است. در آيه ي قبل برگزيدگي خداوند مطرح شد که سزاوار شکر است. «اصْطَفاک. .. اقْنُتِي»
3-عبادت بايد تنها براي پروردگار باشد. «لِرَبِّک»عبادت، مايه ي تربيت انسان است. «ربک»
4-نمازجماعت و عبادت دسته جمعي، قبل از اسلام نيز بوده است. «مَعَ الرَّاکعِينَ»
5-حضور زن در اجتماعات عبادي و اجتماعاتي که مردان نيز حضور دارند سفارش شده است. «مَعَ الرَّاکعِينَ» به شرط آنکه زنان، مريم گونه رفتار نمايند.
6-منتخبين و برگزيدگان، بايد همراه توده ها و در متن جامعه باشند، نه جدا و منزوي از مردم. «ارْکعِي مَعَ الرَّاکعِينَ»
پيام ها
1-فرشتگان، با غير انبيا نيز سخن مي گويند. «قالَتِ الْمَلائِکةُ يا مَرْيمُ»
2-زن مي تواند به مقام قرب الهي برسد و خداوند براي او پيام بفرستد. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک»
3-حضرت مريم، هم در کمالات برگزيده شد و هم بر ساير زنان برتري يافت. به همين جهت جمله «اصْطَفاک» دوباره تکرار شده است.
4-حضرت مريم معصوم بوده است. «طَهَّرَک»
5-حضرت مريم الگوي زنان است. «اصْطَفاک عَلي نِساءِ الْعالَمِينَ»
پي نوشت ها
[1] سوره آل عمران، آيه 42-43
[2] تفسير نورالثقلين.
: نقش منافقين در کشتار خونين 1366 مکه
تاریخ انتشار: 95/05/10 19:30
ايسنا/ متن پيش رو در ايسنا منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
در روز نهم مردادماه 1366 شمسي برابر با ششم ذيحجّه سال 1407 قمري، مراسم برائت از مشرکين که از سوي حجاج در مکه مکرمه برگزار شد، توسط دولت سعودي با خشونت سرکوب شد و در اين بين بسياري از حجاج ايراني به شهادت رسيدند. اکنون شواهدي وجود دارد که نشانگر نقش سازمان منافقين و همکاري آنان با رژيم بعثي عراق و عربستان سعودي در قتلعام حجاج ايراني است.
به گزارش ايسنا به نقل از پايگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامي؛ در روز نهم مردادماه 1366 شمسي برابر با ششم ذيحجّه سال 1407 قمري، مراسم برائت از مشرکين که از سوي حجاج در مکه مکرمه برگزار شد، توسط دولت سعودي با خشونت سرکوب شد و در اين بين بسياري از حجاج ايراني به شهادت رسيدند. اکنون شواهدي وجود دارد که نشانگر نقش سازمان منافقين و همکاري آنان با رژيم بعثي عراق و عربستان سعودي در قتلعام حجاج ايراني است.
اين فاجعه درحالي رخ داد که ايران درگير جنگ با متجاوزان عراقي بود و دست داشتن رژيم بعث در اين جريان محتمل به نظر ميرسيد. در چنين شرايطي سازمان منافقين بلافاصله پس از فاجعه قتل عام حجاج ايراني در مکه مکرمه، با صدور اعلاميهاي، جمهوري اسلامي ايران را مسئول اين کشتار دانست و جنايتکاران سلفي، بعثي، وهابي و سعودي را تبرئه کرد.
"مهدي ابريشمچي"، يکي از اعضاي سازمان منافقين، در مذاکره با افسران اطلاعاتي عراق به صدور اين اعلاميه و اطلاع سعوديها از آن اشاره کرده و ميگويد: «دعوتنامه رسمي را که "ملک فهد" براي ما فرستاده است، ما فکر ميکرديم در رابطه با اطلاعيه ما بوده است ولي وقتي رفتيم اين دعوتنامه را به ما تحويل دادند، لذا ما جهت هماهنگي با شما مستقيماً اين مسئله را بيان نموديم تا ملاحظات و نقطه نظرات شما را در نظر بگيريم. به دنبال اطلاعيهاي که بعد از قضيه مکه داديم که رونوشت آن به سفارت سعودي در بغداد فرستاده شده بود، آقاي سفير تماس گرفته و گفته بود که حامل پيام ملک فهد بوده و امروز به ديدار من آمد. سفير با ابلاغ توجهات ملک فهد، هيئتي را از سازمان جهت سفر به جده و ملاقات با مسئولين عربستان سعودي دعوت نمودهاند و تاريخي مشخص کردهاند که روز سهشنبه اين هفته را منتظر هيئت هستند.»
به اعتراف يکي از عناصر سابق سازمان منافقين به نام رضواني، «مسعود رجوي با استفاده از فرصت ايام حج، طبق يک طرح از قبل برنامهريزي شده و با همکاري عراق، تظاهرات آرام اعلام برائت زائران ايراني را به خون کشيد تا به اهداف خاص خود برسد.» [1]
البته پيش از افشاگري هاي اعضاي منافقن، اطلاعاتي از نقش گروهک منافقين در کشتار مردم در روز 9 مردادماه به دست مقامات جمهوري اسلامي رسيده بود. به عنوان مثال حضرت آيتالله خامنهاي، رئيس جمهور وقت ايران، ضمن سخنراني خود در مرداد 66 به نقش منافقين در حوادث جمعه خونين مکه اشاره کرده و فرمودند: «ما به احتمال زياد حدس ميزنيم منافقين و مزدوران بسيار پست که حاضرند عليه کشورشان به هر جنايتي دست بزنند در اين جنايت ددمنشانه دخالت داشتهاند. شواهد نشان ميدهد که عدهاي فارسيزبان که صورتهاي خود را پوشانيده بودند در اين جنايت، استکبار جهاني و رژيم پادشاهي سعودي را ياري نمودند. اين حادثه از قبل طراحي شده بود و بعيد نيست که از چند ماه پيش، همزمان با قضيه خليج فارس هماهنگ شده باشد.»[2]
"عزتالله سحابي" از اعضاي نهضت آزادي نيز مدتها بعد درمورد شيطنتهاي منافقين در حادثه "جمعه خونين" در کتاب خاطرات خود نوشت: «متاسفانه در اثر دخالتهاي مرموزي که انجام شد، در آن سال اين تظاهرات سرکوب شد و تعداد زيادي از هموطنان ما کشته شدند. در سفري که آن سال به خارج داشتم يکي از دوستان به من خبر داد که شيطنتهايي از سوي مجاهدين اين حادثه را رقم زده، يا به خشونت کشيده است. اميدوار بودم اين خبر درست نباشد... ولي شنيدهها حاکي از آن بود که يکي از اعضاي مجاهدين آقاي عباس...، با لباس احرام بين تظاهرکنندگان هنگامي که جمعيت روي پل معروف به "هجوم" ميرسند گلولهاي به طرف پليس شليک ميکند. پليس عربستان هم که کاملا در حال آمادهباش بود به طرف جمعيت حمله ميکنند و تيراندازي ميشود، جمعيت سراسيمه به عقب برميگردند و جماعت زيادي که بيشتر خانمها بودند زير دست و پا له ميشوند و از بين ميروند.»[3]
همکاري رژيم بعثي عراق با منافقين در کشتار مکه
شواهد موجود حاکي از آن است که رژيم عراق نيز که در آن دوران درگير جنگ با ايران بود از توطئه منافقين و سعوديها آگاه بوده و براي به خون کشيدن مناسک حج با منافقين همکاري ميکرده است. در بخشي از مذاکرات فاش شده يکي از عناصر قديمي مرکزيت سازمان منافقين به نام "عباس داوري"، که در سال 66 رياست کاروان اعزامي منافقين به مناسک حج را برعهده داشته است، با افسران امنيتي عراق، به موضوع حضور منافقين در حج و همکاري بعثيها با آنان اينگونه اشاره ميشود:
عباس داوري: ما ميخواستيم اگر امکان داشته باشد در درون هيئتهاي عراقي اعزامي به حج حضور يابيم و به گونهاي مشخص نگردد که از مجاهدين و غيرعراقي هستيم و همان روزي که ايرانيها وارد ميشوند ما ملحق ميشويم؛ البته ميدانيد که ايرانيها به صورت کارواني به حج ميآيند؛ ميخواهيم نيروهاي خود را در آنها نفوذ دهيم و ارتباط گيري کنند.
افسر امنيتي عراق: ما چگونه براي شما ويزا بگيريم؟ اين نيروهاي شما کجا ميخواهند ارتباط گيري کنند؟
عباس داوري: در جده، که همه زائرين ابتدا آنجا پياده ميشوند و فعلا چند نفر مد نظر ما است که [هماکنون] در عراق نيستند.
افسر امنيتي عراق: ما پس از موافقت ميتوانيم براي آنها گذرنامه عراقي درست کنيم و به همراه برخي از کاروانهاي حج بفرستيم. براي هر فرد گذرنامه را ميفرستند و به دست او ميرسانند و در موعد مقرر نيز گذرنامه را بازميگردانند؛ راه ديگري نداريم.
عباس داوري: به خاطر حساسيت موجود اگر بشود که بازگشتشان به کشور ديگري باشد و از آنجا به عراق بيايند بهتر است.
افسر امنيتي عراق: چون گذرنامهها با يکي از کاروانهاي ما خواهد رفت نميتواند با اين کاروان بازنگردد. چون عربستان از هر کارواني ليست دارد و نفر شما ميتواند به مجرد رسيدن به آنجا از بعثه جدا شود و به دنبال کارش برود و کسي او را شناسايي نخواهد کرد و در پايان به فرد تعيينشده از سوي ما مراجعه ميکند و گذرنامهاش را تحويل ميگيرد و ميآيد.
عباس داوري: نفرات مجاهدين ميخواهند در داخل کاروانهاي ايراني جاي بگيرند و شب و روز با آنها باشند و مشخص نگردد که از کاروان ديگري آمدهاند.[4]
سفر محرمانه مسعود رجوي به عربستان
در اسفند 1379 يعني 13 سال پس از اتفاقات ناگوار مکه، تصويري از مسعود رجوي در نشريه مجاهد منتشر شد که نشان ميداد وي در سال 66 در مکه حضور داشته است.[5] در اين عکس علاوه بر رجوي افرادي چون: عباس داوري، عليرضا باباخاني، محمد سيدالمحدثين، عليرضا صدرحاج سيدجوادي و رضا درودي که همگي از مسئولين روابط خارجي و اطلاعاتي و حفاظتي منافقين بودند ديده ميشوند.
علاوه بر اين، شواهد ديگري نيز حاکي از آن بود که سرکرده گروهک منافقين، در سال 66 و همزمان با وقايع مکه با دعوتنامه رسمي که از ملک فهد دريافت ميکند به شکل محرمانه عازم عربستان ميشود.
در همين رابطه "مهدي ابريشمچي"، به افسر اطلاعات عراق ميگويد: «ما براي اينکه مخفي بودن سفر را تأمين کنيم حتي براي مخفي ماندن از ديد کارکنان فرودگاه، يک جدول زمانبندي شده داريم که به شما اطلاع ميدهيم تا براساس آن عمل شود و انتظار داريم تا براساس آن عمل شود و غير از ما سه نفر هيچکس از آن اطلاع ندارد.»
در جلسات ديگر بين رابط منافقين و سازمان اطلاعاتي عراق تأکيد ميشود که سفر مزبور در جهت جلب حمايت بيشتر عربستان از سازمان براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران بوده است.[6]
افشاي ارتباط منافقين با عربستان توسط مسعود رجوي
مسعود رجوي در مذاکرات با "سپهبد صابرالدوري" رئيس سرويس کل اطلاعات عراق پس از انتفاضه شعبانيه 1370 ميگويد: «روز پنجشنبه هفته گذشته نماينده ما با "مورفي" در آمريکا ديدار کرد. شروع کردند به حرفهاي ما گوش دادن و ما تلاش کرديم نقشهها و توطئههاي رژيم [امام] خميني را براي آنها برملا کنيم. به آنها ثابت کرديم که رژيم ايران تهديد شماره يک به حساب ميآيد، نه عراق. به صراحت گفتيم که اين تهديد و خطر متوجه [عربستان] سعودي نيز ميشود. شما عراقيان ارتباط ما را با سعودي برقرار کرديد، به طوري که "ملک فهد" مرا براي ديدار از عربستان دعوت کرد که به آنجا رفتم و با ايشان ملاقات کردم.»
وي همچنين در پيغامي به "رييس سرويس اطلاعات عراق" درباره ارتباط سازمان منافقين و عربستان ميگويد: «آنچنان که دکتر ميدانند ما به دنبال متقاعد کردن سعودي به برقراري ارتباط مستحکم با عراق هستيم که [نظام امام] خميني را به قويترين صورت طرد کنند و جناب دکتر خوب ميدانند که خبر اين رابطه بايد بين ما و شما محفوظ بماند. همچنين اگر دکتر ملاحظه دارند، قبل از آن که هيئت [اعزامي به عربستان] روز سهشنبه برود بيان کنند.» [7]
پي نوشت ها:
1- نشريه نگاه، سازمان منافقين، بيانيه رضواني، ص 330.
2- روزنامه کيهان، سهشنبه، 27 مرداد 1366، ص 2.
3- عزت الله سحابي، نيم قرن خاطره و تجربه، جلد دوم، تهران: انتشارات خاوران، ص١٨٣.
4- صفاءالدين تبرائيان، خوابگردها:ارتباط رهبران سازمان مجاهدين خلق با نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي عراق، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص 701 و 702.
5- سازمان مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام، جلد سوم، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ص 266.
6- پيشين، ص 272.
7- صفاءالدين تبرائيان، خوابگردها، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي ، صص 70706-704.
: کشتار حجاج ايراني توسط عمال سعودي به کمک يک آلماني
تاریخ انتشار: 95/05/10 0:52
ميزان/ زائران ايراني پس از انقلاب به فرمان ولي فقيه زمان لبيک گفتند و همه ساله پيش از شروع مراسم حج، مراسمي را تحت عنوان برائت از مشرکان با شکوه هر چه تمام تر برگزار کردند. در اين مراسم حجاج ايران به همراه زائران ساير کشورها، با برگزاري يک راهپيمايي آرام و مسالمتآميز، شعارهايي را عليه آمريکا و رژيم صهيونيستي به عنوان مسببان اصلي تيرهروزيهاي مسلمانان جهان سر دادند.
در ششم ذيحجه سال 1407 برابر با 9 مرداد 1366، حدود 500 تن از زائران ايراني بيتالله الحرام توسط مزدوران سعودي کشته و زخمي شدند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) با استناد به سيره عملي حضرات معصومين از حجاج بيتالله الحرام خواست در موسم حج از کفار و مشرکان برائت بجويند؛ موضوعي که با سياستهاي سعوديها در تعارض بود و آنها تلاش داشتند تا به هر طريق ولو تمسک به زور و خشونت، جلوي برگزاري اين مراسم را بگيرند.
برائت از مشرکين ، تعبيري قرآني به مفهوم بيزاري و اجتناب از مشرکين و دشمنان مسلمانان و قطع پيوند با آنها و اصطلاحا به فعاليتهايي که در بُعد سياسي حج به صورت اجتماعي انجام مي گيرد نيز اطلاق مي شود.
زائران ايراني پس از انقلاب به فرمان ولي فقيه زمان لبيک گفتند و همه ساله پيش از شروع مراسم حج، مراسمي را تحت عنوان برائت از مشرکان با شکوه هر چه تمام تر برگزار کردند. در اين مراسم حجاج ايران به همراه زائران ساير کشورها، با برگزاري يک راهپيمايي آرام و مسالمتآميز، شعارهايي را عليه آمريکا و رژيم صهيونيستي به عنوان مسببان اصلي تيرهروزيهاي مسلمانان جهان سر دادند.
شرکتکنندگان در مراسم برائت از مشرکان پس از راهپيمايي به سمت محل معيني، بدون ايجاد کوچکترين تنش و مزاحمتي، قطعنامهاي در محکوميت شرارتهاي استکبار و تبعيت برخي حکام اسلامي از دسيسه هاي مستکبرين، صادر و قرائت ميکردند.
سردمداران رژيم سعودي به همراه ساير کشورهاي مرتجع عربي، از گفتمان انقلاب اسلامي و علاقه مندي آزاديخواهان جهان عرب به اين گفتمان، هراسناک بودند و از هر اقدامي جهت جلوگيري از ترويج ايده رهايي بخش صادره از انقلاب اسلامي، استقبال مي کردند؛ بر همين مبنا، سعودي ها، همايش برائت از مشرکان را در جهت گفتمان انقلاب اسلامي ارزيابي مي کردند و در صدد الغاء آن بودند.
زائران ايراني از همان نخستين سال برپايي مراسم برائت از مشرکان از آزار و اذيت ماموران سعودي در امان نبودند و هر سال اخباري مبني بر دستگيري و ايجاد مزاحمت براي زوار ايراني به جرم سردادن شعارهاي ضد آمريکايي و ضداسرائيلي در طول مراسم حج منتشر ميشد، اما همه اين اتفاقات در ششم ذيحجه 1407 برابر با نهم مرداد 1366 رنگ و چهرهاي تازه يافت.
در موسم حج سال 66 رژيم سعودي تدارک بيشتري براي برخورد با زائران ايراني در نظر گرفته بود؛ برخورد سعوديها در ساعات مانده به برگزاري مراسم شکل جديد پيدا کرده بود و نشانهها حاکي از اين بود که مراسم برائت از مشرکان اين سال با سالهاي گذشته فرق دارد. روز قبل از مراسم برائت از مشرکان، بهداريهاي مکه از پذيرش بيماران ايراني خودداري کردند.
فاجعه کشتار حجاج در مراسم برائت از مشرکان در سال 66، به جمعه خونين مکه معروف است؛ در اين روز بيش از 150 هزار زائر که در خيابانهاي مکه براي شرکت در مراسم برائت از مشرکين حرکت ميکردند،مورد ضرب و شتم ماموران رژيم سعودي قرار گرفتند و در حالي که مامورين مجهز انواع اسلحه سرد و گرم، باتون و گاز اشک آور و خفه کننده بودند، با مسدود نمودن محور اصلي حرکت جمعيت، به سرکوبي و کشتار و ضرب و شتم تظاهر کنندگان بي پناه پرداختند.
در مسير حرکت راهپيمايان از بامها سنگ و آجر به سمت حجاج پرتاب ميشد. آرايش پليس عربستان سعودي بهگونهاي بود که گويي آماده برخورد با برگزارکنندگان مراسم برائت از مشرکان است.همچنين قطعات بزرگ سنگ، بطري و تکه هاي سيماني از ساختمانهاي مرتفع اطراف بر سر و شانه و پشت مردم بيگناه فرود مي آمد و آنها را به زمين مي انداخت.
مزدوران سعودي در حمله به حجاج ايراني در مراسم برائت از مشرکان سال 66 حتي به زنان و جانبازان هم رحم نکردند، به طوري که نيمي از کشته شدگان اين فاجعه زنان بودند.
همچنين در روز وقوع فاجعه مزبور، مراکز درماني تحت تکفل رژيم سعودي از پذيرش و مداواي مجروحان و مصدومان اين حادثه سرباز زدند و همين امر موجب شد تا بسياري از زخميان حادثه حمله سعودي ها به حجاج ايراني پس از تحمل آلام زياد در فرداي وقوع اين فاجعه، جان خود را از دست دهند.
در آن سال، وزير کشور عربستان سعودي کسي نبود جزء نايف بن عبدالعزيز؛ وي پس از وقوع اين فاجعه، با صدور بيانيهاي سراسر دروغ مدعي شد که تيراندازي ماموران سعودي به زائران بيت الله الحرام، در نتيجه حمله زائران بوده است! او همچنين زائران ايران را متهم به ايجاد اخلال در برگزاري مراسم حج کرد.
بعدها مشخص شد در جريان فاجعه کشتار حجاج در سال 66 فرماندهي نيروهاي نظامي آل سعود بر عهده يک افسر آلماني به نام ژنرال اولريخ وِگِنِر بوده است.
واکنش جهانيان به کشتار حجاج
مسلمانان و مردم سراسر جهان در واکنش به حرمت شکني و نقض قداست حرم الهي توسط مزدوران سعودي در شرايطي که در نهايت بهت و تعجب به سر ميبردند، تظاهراتهاي اعتراض آميزي را در نقاط مختلف جهان از جمله پاکستان، ايران، فلسطين، مالزي، لندن، استکهلم، اوتاوا و ... برگزار کردند.
جمهوري اسلامي ايران نيز سريعا روابط ديپلماتيک خود را با عربستان سعودي قطع نمود، در حاليکه آثار خشم امام خميني(ره) از اين جسارت و اندوه عميق ايشان از اينکه مصالح امت اسلامي و شرايط جهان اسلام مانع از اقدام عملي مي شد، تا روزهاي آخر عمر امام درکلام و پيامش آشکار بود.
واکنش امام(ره) به کشتار حجاج بيت الله الحرام
امام خميني(ره) در يکي از پيامهاي خود در رابطه با فاجعه کشتار حجاج در سال 66 فرمودند:«جنايت تاريخي شکستن احترام حرم امن الهي که دل مسلمانان متعهد جهان را آتش زد، چيزي نيست که تا ابد بشود آن را فراموش کرد يا ساکت بود... ».
حضرت امام همچنين اين حرکت مذبوحانه عمال سعودي را بهترين ياري و کمک براي نشان دادن مظلوميت ملت ايران و بهترين دليل براي بي لياقتي آل سعود جهت تصدي امور کعبه و حج دانسته و در پيامي که در تاريخ 12 مرداد سال 1366 مصادف با 7 ذيحجه سال 1407 هجري قمري خطاب به نماينده خود و سرپرست حجاج ايراني صادر کرد، چنين فرمود:
«آنها به دست خود اسباب افتضاح و رسوايي خود را فراهم نمودند ... ما اگر مي خواستيم به جهان اسلام ثابت کنيم که کعبه داران کنوني لياقت ميزباني سربازان و ميهمانان خدا را ندارند و جز تأمين آمريکا و اسرائيل و تقديم منافع کشورشان به آنها کاري از دستشان بر نمي آيد، بدين خوبي نمي توانستيم بيان کنيم ... و به اين اندازه که کارگزاران بي اراده حاکميت سعودي در اين قساوت و بي رحمي عمل کردند، موفق نمي شديم»
حضرت امام (ره ) همچنين با تأکيد بر شعار برائت و لزوم احياء آن براي تحقق حج ابراهيمي اين رکن رکين حج را با اهميت دانسته و حج بي برائت را اصلا حج نميداند.
ش
در محضر بزرگان/ سبب مغفرت دو چيز است!
تاریخ انتشار: 95/05/05 13:30
مفسر گران قدر قرآن کريم، علامه طباطبايي مي فرمايد:
«ان ا... يغفر الذنوب جميعا...» خدا همه گناهان را مي آمرزد؛ اين جمله نهي از نااميدي را تعليل نموده و نيز اعلام مي دارد که تمامي گناهان قابل آمرزشند پس مغفرت خدا عام است، ليکن آمرزش گناهان هر کسي سبب مي خواهد و به طور گزاف نمي باشد و آن چه که قرآن سبب مغفرت معرفي فرموده دو چيز است: يکي شفاعت... و يکي هم توبه.
حال ببينيم در جمله مورد بحث که گفتيم خطاب در آن به عموم بندگان خدا اعم از مشرک و مومن است، کدام يک از اين دو سبب آمرزش است؟ به طور مسلم شفاعت نمي تواند باشد، چون شفاعت به نص قرآن کريم در آياتي چند شامل شرک نمي گردد... يعني (قرآن) مي فرمايد کمتر از شرک را براي کساني که شفيع داشته باشند مي آمرزد. ناگزير از آن دو سبب فقط توبه مي ماند و کلام خداي تعالي هم صريح در اين است که خدا همه گناهان حتي شرک در محضر بزرگان/ سبب مغفرت دو چيز است!
تاریخ انتشار: 95/05/05 13:30
مفسر گران قدر قرآن کريم، علامه طباطبايي مي فرمايد:
«ان ا... يغفر الذنوب جميعا...» خدا همه گناهان را مي آمرزد؛ اين جمله نهي از نااميدي را تعليل نموده و نيز اعلام مي دارد که تمامي گناهان قابل آمرزشند پس مغفرت خدا عام است، ليکن آمرزش گناهان هر کسي سبب مي خواهد و به طور گزاف نمي باشد و آن چه که قرآن سبب مغفرت معرفي فرموده دو چيز است: يکي شفاعت... و يکي هم توبه.
حال ببينيم در جمله مورد بحث که گفتيم خطاب در آن به عموم بندگان خدا اعم از مشرک و مومن است، کدام يک از اين دو سبب آمرزش است؟ به طور مسلم شفاعت نمي تواند باشد، چون شفاعت به نص قرآن کريم در آياتي چند شامل شرک نمي گردد... يعني (قرآن) مي فرمايد کمتر از شرک را براي کساني که شفيع داشته باشند مي آمرزد. ناگزير از آن دو سبب فقط توبه مي ماند و کلام خداي تعالي هم صريح در اين است که خدا همه گناهان حتي شرک را هم با توبه مي آمرزد.»
تفسير الميزان
داستان هاي واقعي/ روايت سيدآزادگان از ارادت افسر بعثي به امام(ره)!
تاریخ انتشار: 95/05/07 13:24
آزادگان دفاع مقدس/ روايت سيدآزادگان (سيد علياکبر ابوترابيفرد) از ارادت افسر بعثي به امام(ره):
عبدالرحيم ،افسر بعثي در ماه هاي اوليه [در تکريت۵]بسيار خشونت مي کرد و مي گفت:شما قهرمان پروري کرديد و من نمي گذارم هيچ کدام از شما سالم به ايران برگرديد.
حدود۲سال گذشت و روزي عبدالرحيم گفت: شما در طول سال هاي گذشته خيلي مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفتيد، ولي پايداري و وفاداري خودتان را از دست نداديد. من به عنوان يک افسر بعثي به چنين افرادي افتخار مي کنم.
به خاطر دارم که يک روز در اردوگاه تکريت مرا صدا کردند و چشمم را بستند و از اردوگاه بيرون بردند. فکر کردم مي خواهند مرا به بغداد ببرند. مرا تا حدود۳۰۰متري بيرون اردوگاه بردند.
آنجا صداي افسر بعثي ،ستوان عبدالرحيم را شنيدم که گفت: چه کسي به شما گفته چشم ابوترابي را ببنديد؟
آنها چشمم را باز کردند. عبدالرحيم مرا محترمانه داخل ساختماني برد. هيچ فرد ديگري آنجا نبود. نشستيم و عبدالرحيم گفت: در اين ساختمان جز من و تو و خدا کسي ديگري نيست و من تو را مي شناسم که وابستگي ات به خميني و جمهوري اسلامي زياد است. ما اين را مي دانيم و مسئله تازه اي نيست. من مي خواهم که آنچه را شما از ويژگي هاي اخلاقي او مي داني برايم بگويي، مرتب قسم مي خورد که: من قصد درست کردن پرونده براي شما ندارم.
بسم الله را گفتم و آرام آرام صحبت را آغاز نمودم و در مورد حضرت امام مطلبي را بيان کردم. در بين صحبت هايم، چند مرتبه به او گفتم: فکر نکن من گزافه گويي مي کنم! ولي او گفت: من مطمئنم که شما کمتر از آنچه که هست مي گويي و عظمت رهبر شما بيش از اينها است.
از آن پس هر چه ما از شجاعت، صلابت، روحيه سازش ناپذيري با دشمن وعظمت روحي حضرت امام مي گفتيم،او با تکان دادن سر تصديق مي کرد و گاهي هم مي گفت: من مي دانم که رهبر شما کمالاتش بيش از اينها است.
جلسه ما حدود دو ساعت به درازا کشيد.او پس از ۳روز مجدداً مرا برد و در ادامه جلسه قبل،اصرار مي کرد که در مورد حضرت امام صحبت کنم. من نيز در اين مورد برخي از ويژگي هاي حضرت اما م را براي او بازگو کردم و او هم همه را تصديق کرد.
تاریخ انتشار: 95/05/05 15:45
شهر حديث/ امام رضا عليه السلام :
خداوند دزدى کردن را حرام فرمود ، چون اگر مباح بود موجب تباهى اموال و آدم کشى مىشد و به خاطر اين که غصب اموال يکديگرمايه کشتار ودرگيرى و حسد ورزى نسبت به يکديگر مى شود و نيز چون موجب مى شود که تجارت و پيشه ورى ترک شود و اموال و ثروتهاى ناحقّ و ناروا به دست آيد .
و علّت بريدن دست راست دزد آن است که وى با دست راست خود با اشياء تماس دارد و اين دست بهترين و کار آمدترين عضو بدن اوست.پس بريدن آن کيفرى است براى دزد و درس عبرتى است براى ديگران که درصدد تصرف اموال از راه غير حلال بر نيايند و نيز چون بيشتر با دست راستش مرتکب دزدى مى شود .
نور الثقلين : 1 / 627 / 183 منتخب ميزان الحکمة : 272
سبک شمردن نماز و آثار آن
تاریخ انتشار: 95/05/09 18:50
بيتوته/ شکي نيست که بي اعتنايي به نماز گناهي است بزرگ. بنابراين شناسايي مصاديق اين تحقير ناپسند، مقدمه پرهيز از اين عصيان نابخشودني است. عناوين زير از مصاديق سبک شمردن نماز است.
الف) تأخير نماز: امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير آيهي شريفهي قرآن، که در ارتباط با مذمت بي اعتنايي به نماز نازل گرديده است ميفرمايد:
«تاخير الصّلاة عن اوّل وقتها لغير عذرٍ»
مراد از بي اعتنايي به نماز، «تأخير آن از اول وقت بدون عذر است.»
البته روشن است که مراد از عذر، ضرورتي است که بصورت اورژانسي پيش آيد و قابل تأخير نباشد و الاّ بايد به کار گفت نماز دارم نه به نماز بگوييم کار دارم.
ب) عدم رعايت آداب آن در خلوت: پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين ميفرمايد:
»من احسن صَلَوتَهُ حين يَراهُ النّاسُ و أَساءَها حينَ يَخلُوا فتلک استهانةٌ»
يعني: «آن کس که در مقابل مردم با دقت نماز بخواند و در خلوت بدون دقت نماز گزارد به نماز بي اعتنايي کرده است.«
مروري بر نمازهاي خلوت و جلوت ما، روشن مينمايد که آيا احترام و توجه ما به نماز بيشتر بوده است يا به ناظران صحنهي نماز.
ج) فراهم نکردن مقدمات نماز قبل از اذان: در روايت ديگري ميفرمايد: کسي که وضوي نماز را تا وقت اذان به تأخير اندازد او به نماز بي اعتنايي کرده است. آري کسي که به کار اهميت ميدهد، قبل از رسيدن وقت آن، مقدمات انجام آن را فراهم ميکند. کدام ملاقات و ميهماني است که وقت آن فرا رسيده باشد و ما هنوز در فکر پوشيدن لباس و يا آماده کردن شرايط آن باشيم؟!
د) عدم يادگيري معاني: آيا ندانستن معاني الفاظي که روزانه ده بار در نماز تکرار ميشود به معني بي اعتنايي به نماز نيست؟! آيا اگر ما براي طرف گفتگوي خويش در نماز اهميتي قائل باشيم در فکر اين نخواهيم بود که محتوا و مضمون مذاکره و نجواي خود را بفهميم و با ادراک صحيح به سخن در برابر او بايستيم؟! چگونه ممکن است با اقامت کوتاه در يک کشور، تا حدودي به زبان مردم آنجا آشنا ميشويم و با يکي دو بار عبور از مسيري، نام و نشان آن را فرا گيريم و در برخورد با هر بنايي از اسم و باني و مشخصات آن جويا شويم اما هيچکدام از اين توجهات و حساسيتها در مورد نماز اعمال نشود؟! آيا اينها به معني بي اعتنايي به نماز نيست؟! چگونه ميتوانيم پاسخگوي اين عباداتي باشيم که محتواي آن جز تحقير خداوند رب العالمين نيست؟! اينجاست که امام حسين ـ عليه السلام ـ به خداوند تبارک و تعالي عرض ميکند:
»الهي مَن کانَت محاسِنُه مَساوِي فکيف لايکونُ مَساوِيه مَساوِي«
يعني: «خدايا آن کس که اعمال به ظاهر نيک او گناه است پس چگونه گناهان او گناه نباشد؟!«
فرق نمازگزاراني که در نماز هيچ دردي را احساس نميکنند[5] جز درد فراق دوست، از هيچ حادثهاي مطلع نميشوند،[6] هيچ صدايي را نميشنوند و غرق در لذت با معشوقند، نماز گزاراني که زير شلاق و عليرغم هر گونه تهديد و شکنجه و محدوديتي نماز را بپا ميدارند[7] با کساني که نماز را بار و رنجي ميدانند که در برداشتن و عبور از آن بايد شتاب کرد و در هنگام اقامهي آن با دست و محاسن بازي ميکنند و خميازه ميکشند، فقط در اهتمام و استخفاف به نماز است.
هـ) عجله و شتاب در نماز: سريع خواندن نماز و تبديل اين عبادت به عادتي که همچون عمل ماشين نويسي بدون توجه به معاني و بدون رعايت خشوع و طمأنينه انجام گيرد از نشانههاي ديگر بي توجهي به نماز است. استاد شهيد آيت اللّه مطهري ـ رحمة الله عليه ـ در اين باره ميفرمايد:
»علماي روانشناسي ميگويند: «يک کار همين قدر که براي انسان عادت شد، دو خاصيّت متضاد در آن به وجود ميآيد. هر چه که بر عادت بودنش افزوده شود و تمرين انسان زيادتر گردد، کار، سهلتر و سادهتر انجام ميشود.» يک ماشين نويس که به ماشين نويسي عادت ميکند، هر چه بيشتر عادت ميکند، از توجهش کاسته ميشود. يعني از اينکه اين عمل او يک عمل ارادي و از روي توجّه باشد کاسته ميشود و به يک عمل غير ارادي نزديکتر ميگردد. خاصيّت عادت اين است. اينکه در اسلام به مسألهي نيّت تا اين اندازه توجّه شده، براي جلوگيري از اين است که عبادتها آنچنان عادت نشود که به واسطهي عادت، به يک کار طبيعي و غير ارادي و غير فکري و غير هدفي و کار بدون توّجه که هدف درک نشود و فقط به پيکر عمل توجه گردد تبديل شود.
اينها چيزهايي است که ما تنها در نماز اسلامي به دست ميآوريم و متوّجه ميشويم که بسياري از برنامههاي تربيتي به وسيله اين عبادت و در پيکر اين عبادت پياده ميشود، گذشته از اينکه خود اين عمل، پرورش عشق و محبّت خدا و معنويّت در انسان است، که اين روح عبادت است.»
مردي در حضور امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ نماز خود را با شتاب به جا ميآورد. حضرت نگاهي به او کرده و فرمود: چند وقت است اينگونه نماز ميخواني؟ او گفت: مدت هاست. حضرت فرمود: مَثَل تو نزد خداوند مثل کلاغي است (که منقار بر زمين ميکوبد. سجده تو خضوع در برابر خدا نيست. منقار به زمين کوبيدن است) اگر اينگونه بميري بر غير ملت و دين پيامبر اکرم، مردهاي. سپس حضرت در مورد کم گذاشتن در نماز فرمود: به درستي که دزدترين مردم کسي است که از نمازش بدزدد.
برخي از پيامدهاي استخفاف و بي توجهي به نماز
1ـ قهر و قطع رابطه با عترت:
امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ در يک بيان قهرآميز، با صراحت چنين خطاب فرمودند:
»ليس مِنّي مَن ضَيَّعَ الصّلاة»
يعني: «آن کس که نماز را تضييع نمايد از من نيست.«
امام صادق ـ عليه السلام ـ در بيان معياري براي شناسايي افرادي که با آن حضرت پيوند مکتبي دارند چنين مي فرمايند
»اِمتَحِنُوا شِيعَتَنا عِندَ مواقيت الصلوة کيف محافظتهم عليها«
يعني: «شيعيان ما را از دقت آنان در انجام به موقع نمازها شناسايي کنيد.«
در روايت مشهور ديگري حضرتش سهل انگاري در مسئلهي نماز و استخفاف به آن را موجب محروميت از شفاعت خاندان عترت و طهارت در روز قيامت شمردند پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز در بياني ديگر ميفرمايند:
»مَن استَخَفَّ بالصّلاة لا يَرِدُ عَليَّ الحوضَ لا و اللّه«
يعني: «آن کس که نماز را سبک شمارد (به خدا قسم) روز قيامت در کنار حوض کوثر، با من ملاقات نخواهد کرد.»
اين تأکيد و بيان همراه با قسم، حکايت از عمق فاصله بين پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نماز گزاراني که به نماز اهميت نميدهند دارد.
2ـ غضب خداوند:
قرآن کريم با نکوهش افرادي که نماز را ضايع ميکنند[14] يا نسبت به آن بياعتنا هستند.[15] مسلمانان را از اين عمل بر حذر ميدارد.
پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ خطاب به حضرت علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايند:
»في تأخيرِها مِن غَيرِ عِلّةٍ غَضَبُ اللّه عزوجل »
يعني: «تأخير نماز از اول وقت بدون دليل، موجب غضب خداوند متعال ميگردد.«
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايند:
» إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي کَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي »
يعني: «وقتي بندهاي نماز خود را با عجله و شتاب به پايان ميبرد و آن را کوتاه ميکند خدا به ملائکه ميفرمايد: آيا نميبينيد بندهي من چگونه نماز خود را کوتاه ميکند گويا ميپندارد که بر آوردن حوائجش به دست غير من است (که اينگونه عجله ميکند.) آيا نمي داند برآوردن حوائجش به دست من است.»
3ـ عدم اجابت دعا و محروميت از دعاي صالحان:
کساني که به نماز به عنوان تکليف و خواست الهي بي توجهي کنند و آن را کوچک بشمارند خداوند نيز به خواستهها و اعمال آنان توجهي نخواهد داشت. پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين ميفرمايد:
» من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشرة خصلة ... و کل عمل يعمله لا يؤجر عليه و لا يرتفع دعاؤه إلى السماء »
يعني: «هر کس به نمازش بيتوجه باشد و در برابر اعمالش مأجور نميگردد دعايش به آسمان راه نمييابد.«
و در ادامه، ميفرمايند: مشمول دعاي خير صالحين نخواهد بود.
4ـ مضيقه و نارسايي دنيوي:
قهر و غضب خدا و پيامبر نسبت به کساني که نماز را کوچک ميشمارند زيانها و خساراتي بر جاي خواهد نهاد. گر چه ممکن است تارک و يا استخفاف کننده به نماز اين تأثير را درک نکند و متوجه علت مضيقهها و گرفتاريهاي خود نباشد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: خداوند برکت را از عمر و روزي کساني که نماز را کوچک ميشمردند بر ميدارد. پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز براي اين گروه از افراد، تهيدستي و نياز را پيش بيني نموده و ميفرمايد:
» قال رسول الله ص عشرون خصلة تورث الفقر ... و الاستخفاف بالصلاة »
يعني: «استخفاف و سبک شمردن نماز موجب فقر و تهيدستي ميشود.»
5ـ سختي احوال قبر و قيامت:
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: نماز گزاري که نمازش را سبک بشمارد وقتي از قبرش خارج شود خداوند ملکي را بر وي موّکل ميگرداند که او را بر عرصهي قيامت وارونه بر زمين ميکشد و مردم به او نگاه ميکنند و با شدت و سختگيري مورد محاسبه قرار ميگيرد.
سفارش آيت الله قاضي به شاگردانشان چه بود!؟
تاریخ انتشار: 95/05/09 17:31
باشگاه خبرنگاران/ آقاي قاضي به شاگردان خود دستور ميدادند اين دعا را در قنوت نمازهايشان بخوانند:
« اللهم ارزقني حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من يحبّک، والعمل الذي يبلغني إلي حبّک واجعل حبّک احبّ الاشياء إلي. »
خداوندا محبت خود را و محبت کساني را که دوست داري و محبت کسي که تو را دوست دارد و عملي که مرا بسوي محبتت برساند را ؛ روزي ما بفرما و محبت خود را محبوب ترين چيزها نزد ما قرار بده.
فيلسوفي که در راه نور و تشيع به شهادت رسيد
تاریخ انتشار: 95/05/08ت خلاصهاي از زندگاني سهروردي
سهروردي يکي از فلاسفه مهم اسلامي است و موسس يکي از مکاتب مشهور در فلسفه اسلامي به حساب مي آيد. ما به سهروردي ميگوييم «شيخ اشراق» و به مکتب فلسفياي که تاسيس کرد، نام «حکمت اشراق» را مي گزاريم، چون او بر مفهوم شرق و نور و طلوع خورشيدِ ادراک و معرفت تاکيد دارد و فلسفه خود را با اين مبنا ميسازد. اين شيخ جوان که البته به شهادت هم رسيد، از اعجوبههاي تفکر اسلامي است، در حکمت، در عرفان، در تفسير قرآن، در منطق وغيره. او اهل خطه زنجان و روستاي سهرورد است اما دريغ که عظمت فکري او باعث سعايت و کينه شد و نهايتا به دستور صلاح الدين ايوبي و ملک ظاهر به شهادت رسيد. يک نکته جالب اين که سهروردي و فخر رازي هم کلاس بودند و جالب تر آن که يکي از اينها فيلسوف بزرگي است و يکي ديگر از مخالفان سرسخت فلسفه است. بايد کلاس مجدالدين جيلي، کلاس پرهياهويي بوده باشد که هر دو در آن حضور داشتند.
آيا در تاريخ به دين و مذهب شيخ اشراق هم اشاره اي شده است؟
درس او که تمام شد، شروع کرد به سفر و ديدار با مشايخ تصوف و عمر کوتاه پربرکتش را در جستجوي حکمت صرف کرد، تا بتواند حکمت فلسفي را با حکمت عرفاني گره بزند که البته کار بسيار بزرگي هم بود. اين حقيقتجويي در فرد مسلمان راستيني مثل سهروردي اصلا عجيب نيست، به خصوص اگر چنانچه گفتهاند، او را شيعه بدانيم. به هرترتيب، تشيع اساسا با حقيقتطلبي و شهادتطلبي گره خورده است و خود شهادت يک مشاهده است، يعني مشاهده حقيقت است. خلاصه اين که سهروردي در همين عمر اندک خود نيز بسيار پرمايه ظاهر شد، که ما از علم سرشار وي برخوردار شويم از حکمت اشراق بهره ببريم.
آثار حکمي و فلسفي او تا چه حد نشأت گرفته از اسلام و وحي نبوي است؟
درباره او نقل بسيار است که قرآن را به صوت خوش ميخواند و در کودکي با قرآن انيس بوده است. پس انتظاري جز اين نبايد داشت که منبع وحي مهمترين معيار براي تشکيل افکار او باشد، اما اين منبع وحياني بيشک در چارچوب فلسفه خود سهروردي براي سهروردي فهم ميشد. آيه نور براي سهروردي خلاصه تمام حکمه الاشراق است و چه چيزي بيش از اين بايد در تاييد اين سخن داشت که: حکمت سهروردي سراسر از سرچشمه وحي تشکيل شده است. اما نبايد از اين نکته هم غافل بشويم که حقيقت در هر جا که هست «حقيقت» است، ايرانيان از نظر سهروردي اين حقيقت را دريافتند که اصالت با نور است و آن است که تمام ظلمتها را روشن ميکند. يونانيان هم با عقل خودشان به سرچشمه حکمت وصل شده بودند. همين حقيقت قرآني ست که خودش را در انديشههاي انساني، خُردخُرد نشان داده است، و در وجود حضرت ختمي مرتبت جمع شده است. درواقع، کاري که سهروردي ميکند اين است که آن ذوق شهودي که با نور و اصالت نور سروکار دارد را به حکمت مشايي گره ميزند و با استدلال، پيش ميرود. پس بايد بگوييم که سهروردي حکيم مسلماني است که تفسير ذوقي از حقيقت مقدس و درک عقلي از همين حقيقت را بهمثابه دو رشته و ستون از خانه حکمت ميداند و البته ولايت حضرت ختمي مرتبت(ص) و جانشينان او، اين دو رشته معرفت را در خود جمع ميکند. پس حکمت سهروردي را نميتوان بدون ياري گرفتن از منبع وحي درک و تفسير کرد، چنانکه منبع وحي است که در تمام حقيقت ها با مراتب متفاوتشان حضور و بروز دارد. سهروردي کسي است که هر جا حکمت را ميبيند دلش به سمت آن ميل ميکند، همان گونه که حضرت رسول(ص) هم فرمودند که حکمت را بجوييد حتي اگر در چين باشد.
فلسفه سهروردي دقيقا چه ميگويد؟ او چه چيزي به فلسفه افزوده است که او را فيلسوف موسس ميناميم؟
اين سوال شايد مهترين سوالي است که ميشود در باره سهروردي پرسيد. ما پيش از سهروردي دو مکتب داريم، که مدعي کسب و فهم حقيقت هستند؛ يکي حکمت مشا است، و ديگري عرفان. حکمت اشراق خودش را جامع اين دو ميداند. هرچند سهروردي حکمت مشايي را در کامل نميپذيرد و منتقد آن است، اما فلسفهاش خالي از اصطلاحات و فهم مشايي نيز نيست، اما بايد بکوشيم که دريابيم، وقتي ميگويد کامل ترين انسان آن کسي است که جامع حکمت ذوقي و استدلالي است، مقصود او دقيقا چيست؟ «اشراق» در لغت به معناي تابش نور است، اما مطابق با ديدگاه سهروردي اين تابش نور حقيقت است که اشراق واقعي نام دارد. اشراق طلوع خوردشيد جسمي در آسمان مادي نيست، بلکه طلوع حقيقت در نفس ادمي است. به همين دليل سهرودي حکمت خودش را از حکمت بحثي و استدلالي صرف جدا ميداند. حکمت حقيقي حکمت ذوقي است که با تاله و تهذيب همراه است. در منطق، او کوشيده است، در تنظيم مطالب منطقي نوآوري کند، چنانکه در حکمه الاشراق مباحث اصلي را به، دلالت الفاظ، مباحث برهان، و نهايتا به مغالطات لفظي و صوري اختصاص داده است. اين که مغالطات براي سهروردي اينقدر اهميت دارد جاي تعجب ندارد، اما بيشک اين نشان از تلاش براي ايجاد نگرشي جديد به منطق دارد. همچنين تلاشي منطقي براي تعيين معناي تعريف که با دو جنبه منطقي و روانشناختي به آن ميپردازد، اما اين تلاشها نيست که سهروردي را در جايگاه يک فيلسوف موسس معرفي مينمايد؛ بلکه اين دقيقا خود مفهوم نور است که او را در جايگاه يک متفکر اصيل قرار ميدهد. پيش از سهروردي تمام حکما بر «وجود» و اصالت آن تاکيد داشتند، اما سهروردي از اصالت «نور» حرف ميزند. پس بايد بگوييم سهروردي فيلسوف نور است. او وجود را اعتباري و ساخته ذهن ميداند؛ نور که حقيقت داراي مراتب و مشککي فرض ميشود، همان «ادراک» است.
آنچه جالب توجه است اين است که سهروردي از حکماي يوناني و ايراني و اسلامي فراوان، به عنوان کساني نام ميبرد که به عالم نور باور داشتهاند و به اينترتيب، تلاش ميکند اين اعتقاد خود را به وضوح بيان کند که ميان حکمت يونان و حکمت ايران باستان جدايي قائل نمي¬شود و اين نيز از آن بزرگيها و قلندريهاي شيخ اشراق است که اصالت ادراک و «نور ادراک»، او را از تعصب بازداشته است تا حقيقت را به بند نکشد و آن را فقط در نزد قوم و فيلسوف خاصي جستجو نکند؛ بلکه به فرموده قرآن گوش سپرده است که حق از خداوند است، و لذا تمام تلاش سهروردي اين است که سخنان را گوش فرا دهد و از بهترين اين سخنان تبعيت نمايد.
کتاب هايي که درباره سهروردي نوشته شده است
کتابهاي خوب درباره سهروردي کم است، اما ميتوان به منابع چندي اشاره کرد: منابعي مثل شعاع انديشه و شهود در فلسفه سهروردي که استاد ديناني نوشتهاند؛ کتاب ديگري هست به نام «معرفت و اشراق در انديشه سهروردي» اثر استاد حسين ضيايي؛ و همين طور کتابهايي از استاد نصر و هانري کربن مثل «سه حکيم مسلمان».
هیچ وقت فراموش نخواهد شد بی دلیل حاجیان کشورمان توسط آل سعود به خاک و خون کشیده شد آن هم به دستور آل سعود و توسط تک تیرانداز های غربی ، برای همین چند تا از این تصاویر در این پست و پست های بعدی قرار دادیم تا این جنایات خبیثان در ذهن ماها بماند و بعد از این جنایات ، چه کارهایی که نکردند الان هم نامرد هستند اینها مسلمان نیستندکدام مسلمان مهمانش را در خانه اش می کشد ؟ اینها یزید زمان هستند
بازخواني حج خونين ۱۳۶۶/روزي که آلسعود ايرانيان را قتل عام کرد
تاریخ انتشار: 95/05/09 11:25
ميزان/ پليس عربستان سعودي، روز ۹ مردادماه ۱۳۶۶، زائران بيت الله الحرام را که در راهپيمايي برائت از مشرکين شرکت کرده بودند، مورد تهاجم مسلحانه قرار داد و صدها زائر ايراني و غير ايراني را به شهادت رساند.
نهم مرداد 1366 مصادف شده بود با شش ذيحجه که اين روز براي راهپيمايي برائت از مشرکين انتخاب شده بود. آن روزها مراسم برائت از مشرکين در شهر مکه انجام ميشد. سخنراني، ساعت شش بعدازظهر تمام شد و بعد از آن جمعيت مسير راهپيمايي را با شعار عليه آمريکا و اسرائيل به سمت پل حجون در کنار قبرستان ابوطالب طي کرد. نزديک غروب، راهپيمايي تقريبا تمام شده بود و بلندگوها خاموش بود که فاجعه شروع شد.
نظامياني که در خيابانهاي اطراف مستقر بودند لباس پليس عربستان را نپوشيده بودند و يونيفرم ارتشي داشتند. حادثه با چماقهاي پليس عربستان شروع شد. در بين پليسها عدهاي هم با لباس معمولي حاضر بودند و با چماقهاي ميخدار و ميلههاي آهني مردم را ميزدند. بالاي پشتبام ساختمانهاي اطراف، عدهاي با لباس عربي هر چه به دستشان ميرسيد بر سر حاجيان ميانداختند. بلوک، شيشه، سطل شن، کپسول، کولر گازي! عده زيادي بر اثر برخورد جسم سنگين و متلاشي شدن سر، شهيد شده بودند. همه هتلها درهاي ورودي را بسته بودند و فقط ساختماني که فلسطينيها در آن بودند درها را گشوده بود که عدهاي توانستند جان خود را نجات دهند. جمعيت در محاصره سفاکان رژيم آلسعود افتاده بود. ازدحام جمعيت خيلي زياد بود.
بخشي از حجاج ايراني را خانواده شهدا و جانبازان دفاع مقدس تشکيل ميداد. خيلي از شهداي حج خونين، مادر و همسر شهيد بودند. جانبازان بر اثر ضربات چماق از روي صندلي چرخدار بر زمين ميافتادند. آنقدر شلوغ بود که هر کس روي زمين ميافتاد زير دست و پا ميماند.
زماني که پليس مردم را کتک ميزد، عدهاي از چماقداران لباس شخصي سوت و کف ميزدند و هلهله ميکردند. ارتش شروع به تيراندازي کرد. اول اشکآور و گاز سمي خفهکننده. عده زيادي از زنان و کساني که روي زمين افتاده بودند به علت استنشاق گاز خفهکننده شهيد شدند. رگبار گلوله مسلسلهاي دستي به سمت حاجيان گرفته شد. ازدحام آنقدر زياد بود که کسي که گلوله ميخورد شايد روي زمين هم نميافتاد. در بدن بعضي شهدا چندين تير بود. يوزي، کلت، ام-16، حتي بعضي از شهدا با گلولهاي که در پيشانيشان خورده بود شهيد شده بودند. تکتيراندازها با قناسه از بالاي پل مردم را ميزدند.
چهره تکتيراندازها اروپايي بود. چند ماه قبل، ژنرال اولريخ وِگِنِر، آلمانيتبار، مسئول هماهنگي امنيتي شهر مکه شده بود. در روز حادثه سوار بر هليکوپتر بالاي سر جمعيت ديده شده بود. او قبل از اين در عمليات گروه دلتا، در آزادي اسراي لانه جاسوسي آمريکا در تهران شرکت داشت و در تهران مسئول تيم بود که تحت پوشش خبرنگار شبکه ZDF آلمان فعاليت ميکرد.
از روزهاي قبل هماهنگ شده بود که هيچ بيمارستاني در روز نهم مرداد مجروح نپذيرد. آمبولانسهايي که نزديک ميشدند مورد هجوم واقع ميشدند و سربازان با چماق شيشههاي آنها را خورد ميکردند و دکترها و پرستارها را بيرون ميکشيدند و ميزدند. چند آمبولانس توانستند از بين مأمورين عبور کنند و با سرعت مجروحين را سوار کنند. ولي سربازان راه برگشت را بستند و مجروحين را از پشت آمبولانس بيرون ريختند و کتک زدند. عدهاي همان جا شهيد شدند. خيلي از شهدا اول مجروح بودند و به علت عدم رسيدگي شهيد شدند. تيراندازي که تمام شد تا ساعت يازده شب محاصره ادامه داشت. مردم روي زمين نشسته بودند. هر کس بلند ميشد با چماق بر سرش ميزدند.
شب جستجوي خانهبهخانه شروع شد تا کساني که فرار کرده بودند را دستگير کنند. ساعت يازده که محاصره تمام شد، کسي حق نداشت به پيکر شهدا و مجروحين دست بزند. برق خيابان قطع شده بود. آمبولانسهاي درب و داغان وسط خيابان رها شده بود. تقريبا هيچ جسدي سالم نبود؛ همه له شده بود و با چادرهاي مشکي و سفيد زنان که خونآلود و پاره بود پوشيده شده بود. زمين پر از لنگه کفش و دمپايي، تکههاي پاره لباس، خرده شيشه و قلوه سنگ بود. بوي گاز و باروت فضا را پر کرده بود. کف خيابان پر از خون بود. مجروحين و شهدا را روي هم سوار ماشينهايي که شبيه ماشينهاي حمل حيوانات بود ميکردند و ميبردند. رسيدگي به حال مجروحين عجيب بود. شاهدي ديده بود که دست يک زائر ايراني از ناحيه مچ تير خورده بود و او در برابر تصميم پزشکان براي قطع دستش مقاومت ميکرد. اما پزشکان با کمک مأموران امنيتي دست او را قطع کردند.
عربستان تاکيد داشت که در اين اتفاق هيچ گلولهاي از سوي سربازان شليک نشده است و سعي در از بين بردن آثار آن داشت. به همين دليل، اجازه بازديد هيئتهاي ديپلماتيک از شهدا تا چندين روز داده نميشد.
بعدها بررسي هاي به عمل آمده توسط اداره تشخيص هويت و پليس بين الملل جهت تشخيص نحوه شهادت زائران مظلوم بيت الله الحرام دال بر استفاده از اسلحههاي مختلف است و بر خلاف ادعاي جنايتکاران سعودي که منکر استفاده از اسلحه و يا تير اندازي شده اند تعداد زيادي از زائران با تير مستقيم به شهادت رسيدهاند. نتايج به دست آمده به قرار زير است:
1- تيراندازي از فواصل مختلف و اکثراً بيش از 20 متر صورت گرفته است.
2- مسير عبور گلوله اکثراً از بالا به پايين و يا در خط مستقيم بوده است.
3- با توجه به ضايعات ايجاد شده بر روي پيکر شهداٰ سلاح مورد استفاده از انواع مختلف (کمري، مسلسل و تفنگ جنگي يا شکاري از نوع گلوله زني) بوده است.
4- اکثر گلولههاي شليک شده پس از اصابت از بدن شهدا خارج شده است.
5- در بررسيهاي انجام شده بر روي اولين جسدي کمورد بررسي قرار گرفته يک گلوله (نظير گلوله تفنگهاي جنگي) در ناحيه پشت شهيد متوقف گرديده بوده است که از اين ناحيه استخراج و تحت بررسي جهت تعيين نوع سلاح قرار گرفته است.