: راز قتل هولناک دختري که جسدش در سطل زباله پِيدا شد
تاریخ انتشار: 95/06/07 19:5
ايران/ هنگام صبح رفتگران شهرداري در خيابان يوسفآباد تهران جسد قطعه قطعه شده دختر جواني که داخل دو کيسه پلاستيک قرارد اشت را در يک سطل زباله پيدا کردند. کارآگاهان نيز با پيگيري ماجرا موفق به افشاي راز جنايت هولناک شدند.
بررسيها نشان ميداد، دختر جوان در محل ديگري کشته شده و قاتل پس از قتل قرباني جسد مثله شدهاش را در محله يوسفآباد داخل سطل زباله انداخته است. کارآگاهان در تحقيق پي بردند چند روز پيش از پيدا شدن جسد دختر خانوادهاي با مراجعه به اداره آگاهي تهران اطلاع دادهاند که دختر جوانشان گم شده است. آنها وقتي به پزشکي قانوني رفتند جسد مثله شده مقتول را شناسايي کردند و گفتند جسد متعلق به دختر گمشده آنهاست.
کارآگاهان جنايي در جريان تجسسها براي کشف راز جنايت که بهمن سال گذشته اتفاق افتاده پي بردند اين دختر با مردي 44 ساله آشنا بوده است. بنابراين وي بازداشت شد اما در نخستين بازجوييها منکر قتل دختر شد و گفت از چند سال پيش با او قطع رابطه کرده است.
با توجه به اينکه کارآگاهان احتمال ميدادند «حميد» از ماجراي قتل با خبر باشد وي را بار ديگر به اداره دهم آگاهي احضار کردند و اين بار راز جنايت را فاش کرد.
پس از اعتراف حميد به قتل دختر جوان و انتقال وي به دادسراي امور جنايي تهران، او درباره جزئيات قتل دختر جوان به بازپرس پرونده گفت: از 18 سال قبل عاطفه (مقتول) را ميشناختم و با او دوست بودم و با خانواده عاطفه هم ارتباط داشتم. صبح روز قتل با وي قرار ملاقات گذاشتم و پس از خوردن صبحانه براي خريد قرار شد به بيرون برويم. زماني که سوار ماشينم شديم، با عاطفه درباره مسائل مختلفي صحبت کرديم که در يک لحظه نميدانم چه اتفاقي افتاد که عاطفه به مادرم فحاشي کرد. من نيز خودرو را کنار خيابان پارک کردم و چون بسيار عصباني شده بودم، يک دستم را به روي بيني و دهانش گذاشتم و با دست ديگر گلويش را فشار دادم و کمتر از يک دقيقه وي را خفه کردم. زماني به خودم آمدم که متوجه شدم صورت عاطفه کبود شده است اما کار از کار گذشته و بسيار ترسيده بودم.در حالي که نميدانستم چه کاري بايد انجام دهم، به سمت شهرستان ايوانکي رفتم، در آنجا آپارتماني داشتم، ابتدا در ايوانکي تصميم گرفتم جسد عاطفه را خارج از مناطق مسکوني بيندازم اما چون عدهاي کشاورز در آنجا بودند اين احتمال را دادم که من را ببينند. به همين خاطر به آپارتمانم در ايوانکي رفتم و پس از اينکه مطمئن شدم کسي در خيابان نيست مقتول را روي دوشم گذاشتم و به داخل آپارتمان رفتم، حدود نيم ساعت کنار جسد ايستادم. بهت زده بودم و فکر ميکردم اگر جسد را به اين شکل به بيرون از خانه ببرم، بقيه متوجه ميشوند. به همين خاطر تصميم گرفتم آن را از آپارتمانم بيرون ببرم.
در بيرون از آپارتمان دستفروشي را ديدم که مشغول فروش وسايل پلاستيکي بود، چند عدد نايلون و دو عدد چاقو از وي خريدم و به آپارتمان برگشتم، ابتدا قصد داشتم جنازه مقتول را داخل نايلون بگذارم و به بيرون انتقال دهم اما منصرف شدم بنابراين جسد عاطفه را به داخل دستشويي بردم، داخل دستشويي دست و پاهاي مقتول را از هم جدا کردم، دست و پاها را داخل يک نايلون و سر و تن را داخل نايلون ديگري قرار دادم. لباسهاي عاطفه را هم داخل نايلون ديگري گذاشتم و سه نايلون را به داخل ماشينم منتقل کردم، سرانجام حدود ساعت 13:30 ايوانکي را به سمت تهران ترک کردم.
مرد جوان درباره چگونگي انتقال جسد مثله شده مقتول به بازپرس گفت: لباسها، کفش و پالتوي عاطفه را در حوالي افسريه درون سطل آشغالي انداختم و سپس به سمت يوسفآباد حرکت کردم و در خيابان جانبازان توقف کردم. حدود ساعت سه بعدازظهر بود که هر دو نايلون جسد را داخل سطل آشغالي انداختم و به خانه برگشتم.
با گذشت 6 ماه از اين جنايت هولناک سرانجام چند روز پيش با صدور کيفرخواست عليه اين مرد، پرونده به دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد و محاکمه حميد بزودي آغاز خواهد شد.