: خاطرهگويي توکلي و نبوي از رجايي
تاریخ انتشار: 95/06/07 20:41
احمد توکلي و بهزاد نبوي در نشستي به نام «محمدعلي رجايي؛مردمي يا پوپوليست» که به مناسبت سالگرد انفجار دفتر رئيس جمهوري و بزرگداشت شهيد محمدعلي رجايي برگزار شده بود، حضور يافتند و به بيان خاطراتي از شهيد رجايي پرداختند
احمد توکلي و بهزاد نبوي در نشستي به نام «محمدعلي رجايي؛مردمي يا پوپوليست» که به مناسبت سالگرد انفجار دفتر رئيس جمهوري و بزرگداشت شهيد محمدعلي رجايي برگزار شده بود، حضور يافتند و به بيان خاطراتي از شهيد رجايي پرداختند.
توکلي در ابتداي سخنانش گفت: ظاهرا عنوان برنامه به گونه اي تعيين شده است که ما معلوم کنيم رجايي پوپوليسم بود يا نبود. پوپوليسم حقانيتي براي مردم قائل است و ميگويد مردم هر چه بگويند خوب است. در اين حرکت افراد خودشان را به مردم نزديک ميکنند و متعقد به حزب و تشکيلات نيستند. آنها مي گويند فقط ما و مردم هستيم. پوپوليسم مستقل از احزاب و گروه ها حرکت ميکنند.
وي افزود: پوپوليسم از ابزار تجمع توده مردم براي فشار بر حکومت استفاده ميکنند. با اين تعريف تقريبا خيلي از دولتها پوپوليسمي رفتار ميکنند. اما آقاي رجايي اينگونه نبود و او همچون هر مومن نظام ولايت فقيه، معتقد بود که هر کسي که ميخواهد حاکم شود بايد صلاحيت هايي داشته باشد.
اين نماينده ادوار مجلس معتقد است که« اصالتا در نظام جمهوري ايران و در بين وفاداران به اين نظام سياسي، کسي به اين شک ندارد که رجايي بسيار وفادار بود.»
توکلي در رابطه با حکم امام براي بني صدر اشاره اي داشت و گفت: رجايي و تمام انقلابيون متدين سعي ميکردند از نظر رفتار خودشان را از مردم جدا نکنند و از نظر توقعات از مردم فاصله نگيرند و اين هم ناشي از نگاه ديني بود که آنها داشتند.يعني دين به حاکمان دستور ميدهد که خودتان را بايد شبيه ضعفاي جامعه کنيد.يکي مثل اميرالمومنين خودش را در حد پايين ترين ضعفا نگه ميدارد.
در اين حين بهزاد نبوي وارد سالن شد که توکلي به دليل آنکه نبوي تصميم داشت در صندلي هاي کنار درب ورود بنشيند، از او خواست که به جلوي سالن بيايد. در اين هنگام حضار از جاي خود برخواستند و با تشويق از حضور نبوي استقبال کردند.
توکلي پس از خوش و بش با نبوي، در ادامه افزود: تمام اصول قانوني اساسي روح اصل 4 قانون اساسي را در درون خود دارد. تفاوت يک پوپوليسم با رهبر مردمي اين است که او خودش را فداي مردم ميکند اما هرکاري براي جلب نظر مردم نميکند. آنها در برابر مردم فعال عمل ميکردند.
وي در ادامه به بيان چند خاطر مشترک با نبوي پرداخت و گفت: آقاي رجايي پيش امام رفتند و گفتند که شنيدم فلاني در ايران است او مردم فاسدي است به دليل اينکه يکي از موافقان صدام که در ايران اسير بودند را تر و خشک مي کرد. امام خواستار برخورد با اين فرد شد.آن زمان رفيقدوست مسئول تدارکات سپاه بود تسهيلات جنگ را وارد ميکرد و ارز ميخواست. هر زمان که ارز ميخواست پيش نوبري ميرفت که رئيس بانک مرکزي بود از جانب بني صدر نصب شده بود و اين ها را سر ميدواند. به همين دليل هر زمان ارز ميخواستند پيش رجايي ميرفتند و شهيد رجايي پيگيري ميکرد.
وي افزود: آقاي رجايي شب برگشت و به رفيقدوست گفت اين کسي که تو داري او را تر و خشک ميکني فاسد است و بايد بيرونش کني. نيمه شب فرستاده رفيقدوست به دفتر رجايي رفت گفت که من از طرف حاج حسين رفيقدوست آمدم و براي گرفتن ارز، رجايي گفت که من رفيقدوست را نميشناسم. رفيقدوست در واکنش به اين اتفاق به رجايي زنگ زد که تو من را نميشناسي و او هم گفت تو دستور رهبري را به بعد موکول کردي، هر زمان آن فرد وابسته به صدام را بيرون کردي من ارز را ميدهم.
توکلي در رابطه با انتخاب نخست وزيري گفت: ما براي انتخاب نخست وزيري جلساتي گذاشتيم ونام کسي را که نميخواهم بياورم، کلي سر ولايت فقيه بحث کرديم اما سرانجام در جلسهاي به گزينه رجايي رسيديم. من در مجلس رجايي را ديدم و گفتم چطور است شما نخست وزير بشويد، او گفت نه نه نخست وزير چيه؟آموزش و پروش مهم است. ما گفتيم خب نخست وزير شويد و بعد چند نفر شبيه خودتان را براي پيگيري آموزش و پرورش بگذاريد.
او با اشاره به تقابل بني صدر و رجايي گفت: رجايي خيلي باهوش بود اما بني صدر ميخواست عقلش را به رخ او بکشد. بعد از بني صدر که رجايي ميخواست نخست وزير انتخاب کند، من در حضور اقاي پرورش گفتم که پرورش خوب است. رجايي بعد بيرون آمد و به من گفت که احمد جان من نميخواهم پرورش را انتخاب کنم، وقتي به من گفتي نخست وزير شوم، من گفتم خوب است اما پرورش ميگويد، نميدانم چه کنم و در نهايت او را انتخاب کرد.
خاطرهگويي احمد توکلي از روزي که رجايي از بنيصدر عصباني شد و تعجب آرايشگر مجلس از رفتار رجايي
در ادامه نشست «محمدعلي رجايي؛ مردمي يا پوپوليست» که به مناسبت سالگرد انفجار دفتر رئيسجمهوري و بزرگداشت شهيد محمدعلي رجايي با حضور احمد توکلي و بهزاد نبوي برگزار شد، احمد توکلي در رابطه با تفاوت شهيد با بنيصدر گفت: وقتي رجايي خواست کابينه معرفي کند بنيصدر با وزارت برخي مخالفت کرد و بنا شد دو نفر آيتالله انواري و يزدي حکميت کنند. ما چند نفر به خانه بنيصدر که ساختمان سفيد رنگي در کنار ساختمان رياست جمهوري بود، رفتيم او به احترام روحانيون هم از جايش بلند نشد.
توکلي در توضيح اين جلسه اظهار کرد: بنيصدر خطاب به يکي از ما گفت که تو اولين کسي بودي که در روزنامه جمهوري عليه من سرمقاله نوشتي. اين بحث مدام تکرار شد که رجايي عصباني شد که شما مدام بحث را تکرار ميکني و گوش نميکنيد. تا اينکه نوبت به من رسيد، موقع ناهار بود. به من گفت که شما اولين کسي بودي که در مجلس عليه من صحبت کرديد. که من به او گفتم شما در زمان انقلاب ايران نبوديد، از اين بيشتر هم رأي داشتيد اگر درست عمل نکنيد، انتقاد ميکنم.
اين نماينده ادوار مجلس، افزود: زماني در هيئت رييسه بودم با رجايي کار داشتم او را در دفتر بنيصدر پيدا کردم، بنيصدر گفت من در رابطه با اتفاقاتي در بهشهر کسي را ميفرستم که ميخواهد از تو اطلاعاتي را بگيرد. آن فرد آمد و گفت که ما شنيدم که کارگرهاي بهشهر با تو مخالفند و تو چطور ميخواهي وزير کار شويد؟ من گفتم اين اطلاعات را از کجا به دست آورده ايد؟ بله برخي از توده هايي آن جا با من مخالف بودند. او از من پرسيد که شما سه تا خانه داريد؟ گفتم اشکالي دارد؟ البته من سه تا خانه ندارم. گفت سئوال اصلي من اين است که شما طرفدار بهشتي هستيد؟ گفتم بله من کتاب نماز بهشتي را خواندم و وقتي آمدم تهران ايشان را شناختم که چه جواهري بودند.
وي گفت: ولي خدايي بنيصدر پوپوليستي عالي بود. من در دو جا فشار جمعيت را حس کردم يکبار در مکه و يکبار هم در سفر بنيصدر به بهشهر، جمعيت در حدي از بنيصدر به دليل حرفهاي پوپوليسمي استقبال کردند که من مجبور شدم و پشت تريبون رفتم که بلايي سر ايشان نيايد تا گردن ما که مخالف او بوديم نيفتند.
توکلي به بيان خاطرهاي از آرايشگري که به مجلس ميآمد پرداخت و گفت: اين آرايشگر گفت من براي اصلاح شهيد رجايي روزنامهاي روي زمين پهن کرده بودم، وقتي خواستم روزنامه را دور بينندازم ايشان روزنامه را تميز و تا کرد. آرايشگر ميگويد آقاي رجايي اين روزنامه باز فردا ميآيد، چرا تا کرديد و گذاشتيد آن گوشه، رجايي در پاسخ او گفت چيزي که قابليت استفاده دارد، نبايد دور انداخت، اين نگاه هنگام بودجهبندي و هزينه کردنها خودش را نشان ميدهد. {اينجا}
بهزاد نبوي: رجايي ميخواست مثل آچار فرانسه کنار دستش باشم /رجايي قهقهه زد و گفت من نخستوزير شوم؟
در ادامه اين نشست و بعد از سخنان احمد توکلي تريبون به بهزاد نبوي رسيد. مجري از نبوي دعوت کرد به بالاي سن بيايد و در حين آن به بيان نکاتي پيرامون دوستي توکلي و نبوي پرداخت، توکلي در واکنش به اين جمله گفت: انشاءاله همه بهشتي شويم. ما با اقاي بهزاد نبوي اختلاف سياسي داريم و شايد هم نداشته باشيم.(خنده) اما کنار هم مينشينم و رفاقت داريم.
بهزاد نبوي وزير دولت رجايي در ابتداي سخنراني از گرفتگي صدايش عذرخواهي کرد و با لحن طنز آميزش گفت که بالاخره جواني است و اين گرفتن صدا هم يکي از مشکلاتش.او در رابطه با علت تأخير اشتباه در زمان بندي را دليل دانست.
نبوي در رابطه با مردمي بودن يا پوپوليسم بودن رجايي گفت: معناي پوپوليسم مردم انگيزي است بدون توجه به مصالح واقعي مردم. براي روزهاي اول انقلاب مرز بندي بين اينکه چه کاري پوپوليسم است و چه کاري مردمي است يک مقدار دشوار بود. چرا؟ به دليل اينکه مسئولان اول هر انقلاب بي تجربه هستند. وقتي هر کسي انقلاب ميکند يک سري افراد صفر و بي تجربه سمت ميگيرند. با تجربه ترين افرادي که سمت گرفتند، مرحوم بازرگان بود که او را پرفسور اجرايي ميدانستيم و بقيه صفر کيلومتر بوديم. لذا در آن زمان تصميماتي ميگرفتيم که ممکن است مصداق پوپوليسمي باشد.
وي افزود: من دو مثال ميزنم مثلا امام که در زماني اعلام کردند آب و برق مجاني است، يکي هم طرح شهيد رجايي هست که گفتند ماهي 300 تومان به کشاورزان بالاي 60 سال بدهيم. ممکن است اين را همه شما پوپوليسمي تصور کنيد اما اينگونه نيست. در آن زمان با محدوديت اجرايي بهترين کاري که براي مردم ميشد کرد اين اقدامات بود. رجايي در آن زمان فکر ميکرد که ميشود اين کارها براي مردم خوب باشد اما 30 سال بعد ممکن است به اين کارها انتقاد کنيم.
نبوي در ادامه اظهار کرد: در اين بحث مهم اين است که آيا اين حرف ها براي جمع آوري راي مردم است يا خير؟ امام اين حرف هايش براي جمع اوري رأي مردم نبود. او بدون اين حرف ها رأي مردم را داشت. يادم مي آيد شهيد رجايي در ديداري گفت که وقتي به من پيشنهاد کردند که نخست وزير شوم، قهقهه زدم و گفتم يعني چه مملکتي شده است که از من ميخواهند نخست وزير شوم.(لبخند) من تلاش کردم که او را راضي کنم تا اين سمت را قبول کند.
او معتقد است که «رجايي دنبال جلب رأي مردم نبود. شايد اين اقدامات ظاهرش پوپوليستي باشد اما در آن زمان نگاه اينگونه بود. کار خيري که ميشود گفت نشانه مردمي بودن رجايي بود اين بود که ايشان در اولين جلسه هيئت دولت پيشنهاد کرد که ايا موافقيد حقوق ما متوسط حقوق دولت باشد؟ سرانجام همه موافقت کردند و ديدند که متوسط حقوق دولت 7 هزار تومان است که تا آخر دولت رجايي همه وزرا و ايشان 7 تومان ميگرفتند. اين 7 تومان در دولت موقت مهدوي 10 تومان شد که همه مان هم خيلي خوشمان آمد.(خنده)
نبوي در رابطه با نظر رجايي براي فعاليت کارشناسي گفت: اگر شخص رجايي را بگوييم با توجه به شناختي که از ايشان از زندان داشتم، آدم با برنامه اي بود. شهيد بهشتي را خيلي قبول داشت، چون ايشان را با برنامه ميدانست. بعد از انقلاب که رجايي دولت را در دست گرفت، برنامه ريزي براي کشور بحث ديگري مي شود، هر برنامه ريزي مبتني بر هدف گذاري است. در شرايط اول انقلاب، متاسفانه حداقل اطلاعات را داشتيم.
او توضيح داد: من يادم مي آيد زماني که با الجزاير در مورد بيانيه الجزايز صحبت ميکرديم حتي دقيق نميدانستيم که پول ما در آمريکا چقدر است. ما از الجزاير ميخواستيم که از امريکا صورت پول هاي ما را بگيرند.الجزايري ها ميگفتند شما مگه خودتان نداريد؟ ما هم ميگفتيم ميخواهيم تطبيق دهيم.(خنده) انشاءالله رقمي که آنها گفتند درست بوده است.
نبوي با اشاره به گردش نخبگان و جوانگرايي گفت: جوانگرايي خوب است نه اينکه 26 سال مملکت تجربه و هزينه کند اما همه مسن ترها را کنار بگذارند و بگويند ميخواهيم جوانگرايي کنيم.
اين عضو کابينه رجايي گفت: در کابينه رجايي قوي ترين وزراي ما کلانتري، قندي بودند که از وزراي با سابقه رجايي بودند. اين عزيزان با تمام قوا در کنار سازمان برنامه شهيد رجايي ايستاده بودند و رئيس سازمان برنامه مان چون جوان و کم تجربه بود، موجب ميشد کارها با مشکل مواجه شوند و اين اتفاقات باعث عصبانيت آنها ميشد.
بهزاد نبوي در ادامه اظهاراتش در اين نشست گفت: رجايي بستن بودجه سال 60 را به عهده من گذاشت، اين اتفاق در حالي افتاد که سازمان برنامه وجود داشت. مي گويم ايشان من را آچار فرانسه حساب مي کردند. حالا اين اتفاقات در سال دوم انقلاب افتاد اما ما 30 سال بعد هم متاسفانه شاهد اين قبيل اتفاقات بوديم که کارها را به سازمان مربوط نمي سپارند.
اين چهره اصلاح طلب در رابطه با معرفي کابينه شهيد رجايي گفت: درست در اين زمان خبر رسيد که عراقي ها به غرب کشور حمله کرده اند، در چنين شرايط رجايي دولت را در دست گرفت. از يک طرف جنگ و از يک طرف اختلافات شديد که ميان بني صدر و رجايي وجود داشت. اين اختلافات يک طرفه بود و معمولا بني صدر در هر سخنراني انتقادي به رجايي ميکرد.
وي افزود: بني صدر مثلا در جاهايي که با رجايي بود، براي اينکه رجايي کنارش ننشيند، بدون اينکه به او بگويد سوار ماشين ميشد و ميرفت و رجايي مجبور ميشد با ماشين ديگري برود. خلاصه سال هاي اول انقلاب موجب شد که برنامه ريزي نتواند در دولت رجايي پا بگيرد. در زمان رجايي امکان اين کارها نبود. دوستان سئوالاتي که ميکنند با توجه به امروز است که ميگويند خب رجايي اهل برنامه ريزي نبود اما بايد اين حرفها را با توجه به شرايط آن روز زد.
نبوي در رابطه با نگاه شهيد رجايي به آزادي هاي سياسي گفت: قبل از انقلاب تقريبا همه انقلابيون در سراسر جهان بيش از آنکه به بحث ضديت با استبداد توجه داشته باشند، به بحث ضديت با استعمار توجه داشتند، استبداد در تحليل مان اين بود که ناشي از استعمار بود. مبارزه با استعمار اصل بود. در آن زمان کوبا و الجزاير براي ما محترم بودند. تقريبا همه ما به مرحوم ناصر و کاسترو ارادت داشتيم. حتي من ميگويم که مرحوم قذافي توجه داشتيم.(خنده)، چون الان همه ميگويند صد رحمت به قذافي.(خنده) حتي سيد قدس اعدام ميشد و ما متوجه ميشديم که کار خلافي رخ داده است. من يادم است با رجايي و صادق نوروزي، سه تايي کتاب آفات توحيد بازرگان را ميخوانديم انتقادي که هر سه به بازرگان داشتيم اين بود که او ميگفت ما با استبداد 2500 ساله بايد مبارزه کنيم، ما ميگفتيم چرا او به استبداد اشاره نکرده است.
وي افزود: در آن زمان در يک حوزه انتخابيه در کاشان اجازه داده شد بين الله يار صالح به عنوان مخالف قانوني و درچارچوب وضع موجود و لاجوردي رقابتي صورت گيرد. اين اتفاق بعد از مدتي منحل شد و ديگر ممکن است اتفاق نيفتد.
نبوي با اشاره به انتخابات سال 94 گفت: ممکن است برخي انتخابات سال 94 را نپسندند اما اين آزاد ترين انتخابات بود. من ميخواهم بگويم آزادي انتخابات در ان زمان امکان نداشت. در زمان مصدق براي آنکه به آمريکايي ها نشان دهند آزادي است اجازه رقابت الله يار را دادند. در فاصله سال 39 تا 42 سه چهار حزب دفتر داشتند و ازادي مطبوعات که خيلي کنترل شده بود. خب ما اين دوران را پشت سر گذاشتيم و انقلاب شد. وقتي رجايي نخست وزير شد نظر سنجي انجام داديم و هيچ کس حتي اپوزيسيون هم مطرح نکرد که تقلب شده است. شايد حالا کاريزماي امام موثر بود. احزاب اپوزيسيون حتي در کشور دفتر داشتند و اين اتفاق تا زمان ترورها ادامه داشت.
وي افزود: در ان زمان در رابطه با مجاهدين خلق مخالفتي با برخي از دوستان داشتيم، برخي ميگفتند که ما مجاهدين خلق را در زندان ميشناسيم خب برويم آن ها را در زندان بکشيم اما ما ميگفتيم تا زماني که دست به اسلحه نبرده اند نبايد کاري کرد. روزنامه پيام مجاهد حتي تا خرداد سال 60 شماره دارد.
وي افزود: در مقطعي که شهيد رجايي نخست وزير و رييس جمهور بود، استبدادي در کار نبود. در ان زمان ازادي سياسي تحقق يافته تلقي ميشد و در اين رابطه هيچ وقت بحثي با رجايي نداشتيم. در شروع جنگ که حرکت هاي جدايي طلبانه در کردستان وجود داشت، ايشان محدوديتي ايجاد نکرد و تا روز اخر ازادي ها محترم شمرده ميشد. آخرين حرکتي که موجب شد مجاهدين دست به اسلحه ببرند چيزي به نام اطلاعيه 10 ماده اي با امضاء شهيد قدوسي بود که با حضور مسئولين و شهيد بهشتي و رجايي تهيه شد.
نبوي در مورد اين اطلاعيه 10 مادهاي گفت: ما در اين اطلاعيه گفته بوديم هر گروهي ميخواهد فعاليت سياسي خود را ادامه دهد بايد اسلحه اش را تحويل دهد، محل دفاتر را به مسئولين ذي ربط اعلام کند و... خلاصه کارهاي شديدي کرديم که مجاهدين خلق به دنبال اين اطلاعيه از امام درخواست ملاقات کردند که امام هم در پاسخشان گفت البته نقل به مضمون نيست، که گفتند اگر ذره اي به شما اصلاح شما اعتماد داشتم خودم به ديدن شما مي آمدم.
در ادامه اين نشست، توکلي در مورد آزادي سياسي گفت: در اولين شوراي سرپرستي صدا و سيما من و روحاني از طرف مجلس، شيباني و همچنين جواد لاريجاني از طرف قوه قضائيه انتخاب شدند. يک روزي مجاهدين ميتينگ داشتند و تصميم گرفته بود که اين سخنراني ها در صدا و سيما پخش شود و عده اي هم مخالف بودند. ما ان شب در دفتر هاشمي جلسه داشتيم و رجايي زماني رسيد که تلويزيون داشتند حرفهاي بازرگان را پخش ميکردند، رجايي گفت چه کسي اجازه داده است که حرف هاي ضد انقلاب پخش شود، بحث در گرفت. نفر اخر بهشتي گفت ما انقلاب کرديم که ادم تربيت شود، آدم به انتخاب تربيت مي شود، اينکه خانم شما به بازار برود و از اول تا آخر بازار يک چادر بفروشند اين انتخاب وجود ندارد. بايد انتخاب وجود داشته باشد. صدا و سيما ايرادي ندارد که تريبون مخالفين شود. اين بحث باعث که همه قبول کردند.
وي در رابطه با خاطره اي از بهشتي گفت: قبل از اينکه لاريجاني رئيس صدا و سيما شود ما ميخواستيم مديرعامل تعيين کنيم که 11 نفر را غربال کرديم که از بين آنها انتخاب شود و قرار شد که به سران سه قوه اعلام کنيم. در آن زمان بهشتي رئيس ديوان عالي بود و خدمت ايشان رسيديم. بهشتي در آن ليستي که به او داديم دست روي کسي گذاشت و گفت از همه بهتر آقاي فلاني است. بهشتي صداي دلنشيني هم داشت. ما گفتيم که ايشان در زماني که لانه جاسوسي را تسخير کردند دنبال سند عليه شما ميگشت. بهشتي گفت که خب چه اشکالي دارد او ميخواهد بداند با رئيس جمهور آمريگا ديدار کرده ام، چه گفته ام؟ او جوان زيرکي است. بهشتي حتي ميگفت که مخالف من وقتي عرضه دارد برود رئيس صدا و سيما شود. از او پرسيدم که بدترين صفتي که به شما ميدهند اصلاح طلبي است چرا سکوت کرديد؟ ايشان گفتند که من وقت ندارم که هم کار مردم را انجام بدهم و هم جواب اين حرف ها را بدهم، من تصميم گرفتم کارهاي مردم را انجام دهم و اين حرف ها را به خدا بسپارم که خدا خودش خوب هم از ايشان دفاع کرد.