: اگر تمام موجودات زنده با هوش مي شدند؟
تاریخ انتشار: 95/06/10 20:24
صراط/ اگر همه گونههاي حيواناتِ روي کره زمين درست به اندازه ما انسانها هوشمند بودند، ما چه تصميمي بايد ميگرفتيم: مصالحه يا مبارزه؟ ريچل نووِر پژوهشگر علوم زيستي اين تئوري فانتزي را موشکافي ميکند ادامه دارد ...
داستان فيلم "سياره ميمونها" درباره فضانوردي به نام «لئو ديويدسون» است که سفينهاش روي سيارهاي سقوط ميکند که ساکنانش ميمونهايي هوشمند هستند. در اين سياره ميمونها با انسانها مثل برده رفتار ميکنند اما لئو با کمک ميموني به نام «اري» شورش به راه مياندازد. فيلم بر اساس رماني با همين نام نوشته "پير بول" ساخته شده است. وي ميگويد داستانش که ديگر يک اثر کلاسيک به حساب ميآيد، زيرمجموعه ژانر "فانتزي اجتماعي" قرار ميگيرد.
اگر اين ايده فانتزي رنگ واقعيت به خود گيرد، چه خواهد شد؟ البته فرض کنيد که علاوه بر ميمونها، تمام حيوانات ديگر نيز نوعي هوش انساني را دارند.
به نظر شما اگر يک روز صبح از خواب بيدار شويم و ببينيم که تمام حيوانات منطقي و خودآگاه هستند، چه اتفاقي ميافتد؟ آيا درست شبيه ما انسانها يکي از حيوانات بر ديگران حکمراني خواهد کرد؟ يا آيا آنها بر سر صلح و همزيستي ماندگار توافق خواهند کرد؟
ميدانيم که چنين تفکر آبسوردي ممکن نيست، اما پاسخ به اين سوال ميتواند حقيقتي جالب (و البته نااميدکننده) را راجع به ماهيت انسانيِ ما به عنوان گونه برتر سياره آشکار کند.
اينِس کاتهيل، بومشناسِ رفتاري دانشگاه بريستول انگلستان، ميگويد: «متاسفانه پاسخ فرضي به اين سوال اصلا براي ما جذاب نيست: "هرج و مرج،" بهترين واژهاي است که براي توصيف اتفاق پس از آن ميتوان استفاده کرد. نبايد فرض را بر اين بگذاريم که "هوش" لزوما چيز خوبي است!»
کدام جانور «وارث زمين» خواهد شد؟
رابين دونبار، روانشناسِ تکاملگراي دانشگاه آکسفورد، ميگويد: «ما همديگر را خواهيم کشت... بشر به هنگام ملاقات با افراد جديد کمتر به کنجکاوي و صلح روي ميگرداند.»
جوزف کال، روانشناس تطبيقي دانشگاه سن آندروز، با نظر پروفسور دونبار موافق است و ميگويد: «اگر به تاريخ بشريت نگاهي بيندازيد، خواهيد ديد که احتمال "فقط دوست شدن" پايين است. شايد اکنون بهتر از گذشته شده باشيم، اما کافي است به جهان پيرامون نگاهي بيندازيد تا متوجه شويد که چه ميگويم.»
کارنامه سياه بشر
اگر به سياهه بشر در نابودسازي گونههاي ديگر و حتي خود انسانها بنگريد، متوجه خواهيد شد که هيچ دليلي ندارد که چه ما يا چه اين جانوران هوشمندِ مفروض به شکلي ديگر برخورد خواهند کرد. کاتهيل ميگويد: «فرض کنيد جنگ جهاني سوم به وقوع بپيوندد. ما در برابر غريبهها و تهديدات کاملا جدي برخورد خواهيم کرد.»
گرچه کوسهها شکارچياني قدرتمند محسوب ميشوند، اما آنها فقط در اقيانوسها حکمراني ميکنند
چه کسي فاتحِ "پارک ژوراسيک" خواهد شد؟
با اين اوصاف بايد ديد که چه کسي پيروز خواهد شد؟ بسياري از گونهها از هيچ شانسي برخوردار نيستند. مثلا گياهخواران بايد زمان زيادي را صرف خوردن گياه کنند تا بتوانند انرژي لازم براي عملکرد مناسب را داشته باشند. اين مسئله آنها را از اين حيث که بتوانند براي برقراري ارتباط، ساخت ابزار، فرهنگسازي و يا مبارزه وقت بگذارند، محدود ميکند. بنابراين "پروتئين خورها" از يک امتياز برخوردارند.
کوسهها، دلفينها و نهنگ قاتل مستثني هستند زيرا فقط محدود به آبها هستند (گرچه آبزيان جنگ قدرت خودشان را خواهند داشت.) به همين منوال، جانوران ديگري که براي ادامه حيات محدود به محيطي خاص مانند مرداب، بيابان و جنگل باراني هستند نيز نميتوانند بر جهان فرمانروايي کنند زيرا وابسته به يک محيط خاص هستند.
شکارچيان بزرگ مانند شير، ببر، خرس، گرگ و حتي جانوران غير شکارچي مانند فيل و کرگدن اما براي حکمراني در "پارک ژوراسيک" از شانس برخوردار هستند. اين جانوران در کوتاه مدت جديترين تهديد براي پادشاهيِ ما انسانها به شمار ميروند.
انسان در برابر شکارچيان بزرگ!
فرض کنيد که قرار است ما دست خالي با آنها در جنگل يا بيابان بجنگيم، شکي نيست که شکست سنگيني خواهيم خورد. اما به لطف جمعيت بالاي ما انسانها نسبت با آنها و همچنين وجود سلاحهاي مدرن پس از مدتي آنها را کاملا از صحنه زمين محو خواهيم کرد (که البته در واقعيت کنوني جهان نيز در حال انجام اين کار هستيم.)
الکس کاسلنيک، بوم شناس رفتارگراي دانشگاه آکسفورد، ميگويد: «در نهايت ما آنها را کاملا محو خواهيم کرد. پيروز نهايي ما هستيم.»
کانديداي بعدي پس از گوشتخواران
حال که گوشتخواران قدرتمند از صحنه کنار رفتهاند، نوبت به کانديداي بعدي ميرسد: نزديکترين خويشاوند انسان. کاتهيل ميگويد که تکنولوژي به ما اجازه داده تا متوجه شويم که ما و نخستينها فيزيولوژيِ بسيار مشترکي داريم که اين امر به آنها کمک ميکند تا از فناوريهاي ساخت بشر استفاده کنند. شامپانزهها، اورانگوتانها، بونوبوها و همچنين گوريلها ميتوانند از کامپيوترهاي و سلاحهاي ما استفاده کنند و همزمان از بدنهاي چابکتر خود به عنوان يک امتياز در برابر بدن ما بهره ببرند. ديري نميپايد که آنها به تکنولوژيهاي منحصر به فرد خود دست خواهند يافت.
قدرت انسان در برابر برخي از موجودات واقعا حرفي براي گفتن ندارد
مسئله "زمان" است
اما تواناييهاي خويشاوند ما بيشتر به اين مسئله برميگردد که آنها تا چه اندازه ميتوانند دانش انباشته شدهي ما را به کار گيرند؛ مثلا اينکه تا چه اندازه ميتوانند از تکنولوژيهاي ساخت بشر استفاده کنند يا وارد جنگي موثر شوند يا حتي اينکه اصلا تا چه حد ميتوانند دست ما را بخوانند.
به کارگيريِ آن دانش به نفع خودشان، کليد اصلي براي تحقق حکمرانيشان بر زمين خواهد بود، اما تمام اين ماجرا به زماني بستگي دارد که ما با آنها وارد جنگ ميشويم: شايد پيش از هر چيزي، ما بتوانيم آنها را هم نابود کنيم. کال ميگويد: «اگر اين دانش را به آنها بدهيم، بنابراين بايد منتظر برقراري روابط بين ما و آنها باشيم. در غير اين صورت و عليرغم قوي بودنِ آنها، نميتوان شانسي براي پيروزيشان قائل شد.»
اما اگر زمان کافي وجود داشته باشد، قابليتِ "سازش پذيري با محيط و شرايط" احتمالا قويترين سلاحي موجود بين موجودات باشد تا بتوانند به فرمانروايي در پارک ژوراسيک فکر کنند. در واقع اين قابليت در وجود بشر نهادينه شده است. گرچه ما در چمنزارهاي گرم تکامل پيدا کرديم، اما به سرعت به راههايي براي زيست در شرايط دشوار - از نوک قلهها گرفته تا توندرا - دست پيدا کرديم که از اين حيث با اجداد خود بسيار تفاوت داريم. دو نکته ديگر نيز مهم است: «جمعيت و قابليت استتار