روح انسان در کدام بخش از جسمش قرار دارد؟
تاریخ انتشار: 95/05/17 12:52
مردمان/ روح انسان از دير باز به عنوان موضوعي اسرار آميز مورد بحث و جدل بوده است. باور اکثر مردم اين است که انسان بجز بُعد جسماني که فناپذير است، داراي جنبه اي غير مادي است که با مرگ جسماني هيچگاه از بين نرفته و هميشه تا ابد زنده خواهد ماند که اين موجود غير مادي به عنوان روح آدمي شناخته ميشود. اما روح انسانها در کجاي جسم مادي آنها قرار دارد؟
براي يافتن اين پرسش نگاهي به آناتومي و ساختار چشم مي اندازيم.
همانطور که از تصوير معلوم است، وقتي به محيط اطراف نگاه مي کنيم، تصويري سه بعدي از اجسام پس از عبور از مردمک در شبکيه تشکيل شده و از آنجا از طريق رشته هاي عصب بينايي به مغز منتقل ميشوند. مکانيزم ارسال تصوير به مغز بسيار شبيه انتقال اطلاعات کامپيوتري است. به عبارت ديگر وقتي شما به اجسام نگاه ميکنيد، اطلاعات رنگها و اجسام بصورت داده هاي الکتريکي و با حجم چندين مگاپيکسل در هر لحظه از چشم به مغز منتقل ميشود و در مغز مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد. اما اين تصاوير و اطلاعات ديداري چگونه در نهايت توسط ما درک مي شوند و ديده ميشوند؟
حقيقت اين است که مجموعه جسم انسان و بخش هدايتگر آن يعني مغز، دقيقاً همانند يک کامپيوتر، براي کار کردن نياز به نرم افزاري دارند که بتواند بخشهاي مختلف را در حالت عملياتي قرار دهد و اين نرم افزار چيزي نيست جز همان "روح". روح در واقع بخش کوآنتومي انسان است که بُعد مادي ندارد و براي زنده کردن انسان در کالبد وي قرار ميگيرد.
در مثال بالا نيز وقتي داده ها از طريق رشته هاي عصبي به مغز منتقل ميشوند، طي عملياتي بسيار پيچيده، تصاوير توسط روح انسان ديده و درک ميشوند. البته بايد گفت که روح انسان بخودي خود قادر به درک شهودي است اما چون تا زمان زنده بودن انسان، در کالبد جسماني گرفتار است، بايد از طريق سخت افزار بدن اقدام به ديدن و درک محيط اطراف کند.
اين موضوع زماني مشخص تر ميگردد که به مکانيزم خوابيدن فکر کنيم. وقتي مي خوابيم، روح بصورت موقت از بدن خارج ميشود به همين دليل است که وقتي کسي بصورتي خوابيده که چشم هايش نيمه باز است، قادر به ديدن چيزي نيست چون نرم افزار لازم (روح) جهت درک تصاوير دريافتي از چشم موقتاً وجود ندارد. وقتي خواب مي بينيم معمولاً تصاوير واضح و طبيعي هستند چون اکثر روياها توسط روح ديده ميشوند. در صورتي که هيچگاه نميتوانيد در حالت بيداري چشمهاي خود را ببنديد و مثلاً چهره کسي را بصورت کاملاً واضح در ذهن خود مجسم کنيد. شايد يکي از دلايلي که انسانها بدون بستن چشم نمي توانند بخوابند اين باشد که تعامل روح و مغز وقتي چشم باز است هيچگاه متوقف نميشود و روح امکان خروج از بدن را نمي يابد.در مورد شنيدن هم دقيقاً وضعيت به همين صورت است. وقتي شخصي خواب است. ممکن است صداهايي در محيط وجود داشته باشد اما چون روح خارج از بدن است صداها توسط فرد شنيده نميشود در حالي که هم گوش فعال است و هم مغز.
بنابراين ميتوان نتيجه گيري کرد که آنچه که ما مي بينيم و ميشنويم نه توسط مغز، بلکه توسط روح است که درک ميشود و مغز تنها نقش پردازش اطلاعات را به عهده دارد و به نوعي ميتوان دريافت که محل قرار گرفتن روح انسان در مغز اوست و در واقع يک جنبه از روح، مجموعه دستورالعملهايي است که سخت افزار مغز را بکار مي اندازد.
اگر روح درون انسان نبود، همانند کامپيوتري که فاقد نرم افزار است، عملاً جسم با تمام پيچيدگي هايش فاقد حرکت، احساس و انديشه مي شد. اين روح است که باعث ميشود انسانها بتوانند درکي همه جانبه از محيط اطراف خود داشته باشند و به زندگي ادامه دهند و در انتها اين مرگ است که باعث جدايي روح از انسان ميشود. روح هميشه وجود خواهد داشت و هرگز با مرگ از بين نخواهد رفت.