کار مهم رضازاده ، دايي و رستمي براي ايران تاریخ انتشار: 95/06/13 8:15 شرق/دستيار ويژه در امور اقوام و اقليتها گفت:قهرمانان المپيکي همچون کيانوش رستمي و سهراب مرادي يا در گذشته قهرماناني مثل حسين رضازاده و علي دايي. همه ملت براي يک قهرمان شادي ميکنند و مردم به هم نزديک ميشوند و همبستگي ايجاد ميکند
.مشروح گفتوگوي شرق با حجتالاسلام «علي يونسي» در ادامه ميآيد:بهتازگي به محتواي دروس آموزش زبانهاي مادري که در دانشگاهها ايجاد شده، انتقاداتي وارد شده است. برخي ميگويند منابع سرفصلهاي دروسي که قرار است ارائه و تدريس شود، منابع داخلي نيست و ممکن است نويسندگان برخي از اين منابع درسي مشکلاتي داشته باشند. آيا شما اطلاعي داريد که روي اين مواد درسي بررسي و کارشناسي لازم صورت گرفته است يا خير؟ابتدا بايد بگويم آموزش زبان قومي، محلي و مادري مطابق اصل ١٥ قانون اساسي، يک الزام قانوني است و آنقدر مهم بوده که در قانون اساسي آمده است. الزاماتي که در قانون اساسي ميآيد نسبت به قانون عادي حکم قانون مادر را دارد و نميشود برخلاف آن عمل يا اصولا به آن بيتوجهي کرد و مسکوت گذاشت. بالاخره روزي هم دولت بايد به آن عمل کند. بنابراين از نظر قانوني، دولت مکلف است اين کار را در محدوده پيشبينيشده در قانون اساسي اجرا کند و هيچکس هم منکر اين الزامات و ضرورت آن نيست.مجلس هم بايد مسئوليت تعيين حدود آن را مشخص ميکرد که براي چه کساني و کجا باشد؛ مثلا در مدرسه باشد يا دانشگاه. در ارتباط با موضوع آموزش زبان محلي در مراکز آموزشي دانشگاهي و آموزشوپرورش، معتقدم نظر کارشناسي امنيتي خيلي نزديک به کارشناسي قانون اساسي است. آموزش زبانهاي قومي و محلي يکي از مؤلفههاي تحقق انسجام ملي است. يعني پيوند مردم را به هم محکم و ملت را به يکديگر نزديک ميکند؛ درواقع يکي از راههاي همبستگي ملي، آشنايي مردم با زبانها، لهجهها، آداب و رسوم قومي و خردهفرهنگهاي مختلف با همديگر است؛ همه اقوام يکديگر را بشناسند؛ به تعبير قرآن همشناسي انجام شود.قرآن ميفرمايد اينکه ما شما را از قبايل مختلفي آفريديم، به دليل آن است که همديگر را بشناسيد. همشناسي عامل اصلي همبستگي است و همناشناسي يکي از دلايل عدم انسجام و تفرقه است. مردمي که همديگر را نميشناسند ممکن است با همديگر دشمني کنند. اين تجربه تاريخي بشر است که هرچه همديگر را ميشناسند بيشتر با هم الفت پيدا ميکنند و هرچه اين آشنايي و دوستي کمتر باشد، نسبت به يکديگر احساس عدم امنيت و بيگانگي ميکنند. ما هم اين احساس خطر و تهديد را که خوشبختانه در ايران به حداقل رسيده، بايد به طور کامل از بين ببريم و يکي از راههاي اصلي آن تحقق همشناسي است.حال براي اينکه به همشناسي برسيم بايد آداب، رسوم، زبان، تاريخ، نمادها و ارزشهاي مشترک را بشناسيم تا بفهميم همه يکي هستيم و چقدر باهم پيوند تاريخي داريم. خود زبانها هم با هم پيوند دارند. خبرگاني هم که قانون اساسي را تدوين کردند براساس تجربه سياسي و تاريخي به اين مهم توجه کردهاند و البته در کنار اين نظرات مثبت، افراد و نگاههايي هم بودند که نگران تقويت آموزش زبان محلي براي اقوام و اقليتها بودند که اين نگراني و ترس، بيشتر ناشي از خردهفرهنگهايي واگراست که هميشه بوده.خردهفرهنگها را هم عمدتا گروههاي سياسي واگرا بدون توجه به هويت و فرهنگ اصلي و ملي نمايندگي ميکنند؛ مثل پانترکها و در کل پانها از آن خردهفرهنگها تبعيت ميکنند. آنها سعي ميکنند تفاوت در زبان را از دلايل تفرقه و جدايي بدانند. ما معتقديم اينکه مردم دهها زبان داشته باشند هيچ اشکالي ندارد. زبانهاي متعددي وجود دارد، اما زبان ملي هم وجود دارد. زبان ملي و رسمي ايرانيان پيش از جمهوري اسلامي و پهلوي، در زمان حاکميت ترکها در ايران که حدود هزار سال حاکم بودند، فارسي بوده است. اتفاقا ترکها بيش از هر زبان ديگري در ترويج زبان و ادبيات فارسي نقش داشتند. مثلا شاهنامه را محمود غزنوي ترک سفارش داده است. زبان فارسي، زبان دربار عثمانيها و زبان فاخر ادبي حکومتهاي ترک بوده. اگر در قانون اساسي ما زبان فارسي بهعنوان زبان ملي آمده، به اين دليل است که يک پشتوانه و واقعيت تاريخي ممتد است. بر اين اساس، آمدهاند زبان فارسي را زبان ملي اعلام کردهاند و آموزش زبانهاي محلي بلامانع است.خب، پس در اينجا دولت مکلف است اين کار را انجام دهد و بايد درست هم انجام دهد؛ براي اينکه آموزش زبانهاي قومي نهفقط هيچ زياني به زبان فارسي نميرساند، بلکه مکمل زبان فارسي هم است. آموزش زبانهاي قومي در جهت انسجام ملي و تقويت زبان ملي است. اگر ما آمديم زبان بلوچي، کردي، ترکي آذري و... آموزش داديم، در جهت تقويت بيشتر انسجام ملي حرکت کردهايم.آموزش اين زبانها ولو به صورت مستقل هم باشد مثل آموزش زبان عربي هيچ مشکلي ندارد. الان در مدارس و دانشگاهها زبانهاي بيگانه آموزش داده ميشود، ولي نميتوانيم بگوييم زبان کُردي و ترکي آذري و زبانهاي مختلف محلي ايراني زباني بيگانه است.تأکيد ميکنم ترکي آذري بهشدت متفاوت از ترکي قرقيزي، استانبولي و... و کاملا ايراني است. اگر چه خاستگاه تاريخي آن زبان ديگري باشد، ولي اين زبان وقتي آمده در ظرف ايران قرار گرفته بهشدت ايراني شده است. همه مفاخر و بزرگان زبان ترکي آذري، از بزرگان زبان فارسي هم هستند و هميشه بزرگترين خدمتگزار به زبان و ادبيات فارسي، ترکهاي آذري بودند. مثل خاقاني، نظامي گنجوي و شهريار و... حتي شهريار در قصيدهاي ميگويد، «ترکي ما بس عزيز است و زبان مادريست؛ ليک اگر فارسي نگويد لال بادا آن زبان». اثر هنري معروف و جاودان «حيدربابا» هم يکي از آثار هنري ملت ايران است که متعلق به زبان آذري سروده شده است. اين اثر هنري فقط به آذريها تعلق ندارد و به همه ايرانيان است. اما شهريار زماني شهريار شد که «علي اي هماي رحمت» را گفت و از محدوده يک استان و منطقه بيرون آمد و در سطح همه ايرانيها اشعاري را سرود. اين مفاخر اجازه ندادند که زبان فارسي و آذري مقابل هم قرار بگيرند و از نمادهاي زبانها و لهجههاي ديگر ترکي استفاده نکردند.بنابراين هدف دولت از آموزش زبان و ادبيات فارسي چند مورد است؛ يکي اينکه تعدادي از فرزندان نوآموز ايراني با زبان فارسي آشنا نيستند و بايد به آنها از کانال و مسير زبان خودشان فارسي آموزش داده شود. مثلا نوآموزان ترک، کرد، بلوچ و... وقتي فارسي نميدانند، بايد با زبان خودشان فارسي ياد بگيرند و اين نقص در مدارس ما هست. نبايد شاگرد يا نوآموزي که با فارسي آشنا نيست در کنار نوآموزي که به زبان فارسي مسلط است، يک درس بخواند. بلکه قبلا بايد به آنها فارسي آموزش داده شده باشد. يعني مادران آنها مثلا در پيشدبستاني به همان زبان، فارسي را يادشان دهند تا آماده شوند اما متأسفانه اين ضعف را امروز در سيستم آموزش خود احساس ميکنيم.دوم اينکه آموزش ادبيات ترکي آذري يک کار تخصصي است. اگر اين ادبيات را ما آموزش ندهيم ديگران جاي ما را ميگيرند.اتفاقا برخي از نويسندگان به همين موارد ايراد گرفته و به آن انتقاد وارد کردهاند که برخي از سرفصلهاي دروس اين رشته به برخي نويسندگان مثلا قرقيزستاني يا مغولي بازميگردد. شما در اين رابطه نظري داريد؟البته اگر چنين چيزي باشد و بر فرض صحت، اين ايراد وارد است و وزارت علوم بايد با بررسي کامل کارشناسي و بازنگري دوباره طرحي که در سال ٨٢ نوشته شده، آن را اصلاح کند و قطعا نبايد از نمادهاي ملتهاي ديگر براي تدوين اين دروس استفاده شود. يک موقع ما ميخواهيم ترکي استانبولي يا ترکي مغولي ياد بدهيم و دانشگاهها ميتوانند به هر نوعي کار کنند و اشکالي هم به آن وارد نيست. ولي وقتي بحث آموزش زبان مادري و ترکي آذري است، بايد از نمادهاي آذربايجان استفاده شود و خوشبختانه تاريخ مردم آذربايجان مشحون است از انواع نمادهاي غرورآفرين که بايد در سرفصل دروس رعايت شده باشد.يعني مثالها، نمادها، منابع و... بايد ايراني باشد. من با مسئولان وزارت علوم هم دراينباره صحبت کردم که بايد کار را درست انجام داد و در صورت لزوم درباره طرح، اصلاحاتي انجام داد و يادآور شدهام که اگر اين اصل قانون اساسي و اين ضرورت ملي، درست انجام نشود، به مقصود مخالفان بيشتر کمک کردهايم يعني يک حرکت ملي و ضروري را خراب کردهايم. اگر چنانچه اين نکاتي که منتقدان طرح به آن اشاره کردهاند، درست باشد، به اعتقاد من يا مخالفان آموزش زبان قومي اين کار را کردهاند تا اصل تصميم با خدشه مواجه شود يا اينکه در تنظيم اين طرح غفلت و ناشيگري اتفاق افتاده است. تمامي اين نکاتي که گفتم همگي با فرض صحت، انتقادات وارده است و بيشک وزارت علوم هم در اين ارتباط حتما توضيحاتي دارد.و اما اينکه گفته شده اين حرکت دولت يعني توجه به زبان محلي و تصميم براي آموزش زبان محلي، اقدامي تبليغي و انتخاباتي است، شواهد نشان ميدهد که کاملا مردود است. اجراي اصول قانون اساسي الزام همه دولتها و وزارتخانههاي مسئول است و وقتي نهادي يا دولتي با جديت به دنبال اجراي اين اصول است نبايد اينگونه متهم شود. اين جفاي به اين دولت و هر دولت ديگر است. به جاي طرح چنين ادعايي، مدعيان بايد به وزارتخانههاي مسئول مثل وزارت علوم اين ايراد را بگيرند که چرا تاکنون به اصول قانون اساسي عمل نشده است؟ و از اين وزارتخانه بخواهد نسبت به تأخير در اجراي قانون اساسي پاسخگو باشد.همه دلسوزان در کشور معتقدند اين حرکت حرکتي صحيح و ضروري است و مقوله مهمي در جهت انسجام و وحدت ملي است؛ تا چه زماني بايد انجام اين بخش از اصول قانون اساسي را به دليل ترس از درست اجرانشدن آن به تأخير بيندازيم و کشور را از منافع تقويت وحدت و انسجام ملي محروم کنيم؟با توجه به اينکه مهر ماه و بازگشايي دانشگاهها نزديک است، در صورت درستبودن ايرادات وارده به طرح، چه بايد کرد؟نگراني وجود ندارد و بيمورد است؛ چون قطعا بررسي خواهد شد و بههرحال دولت اجازه نخواهد داد چنين اتفاقي بيفتد. براي آموزش زبان ترکي آذري ملاحظات ملي و کارشناسي بايد در نظر گرفته شود. اگر بخواهيم چيزي به نام زبان ترکي آذري آموزش دهيم و در عمل از منابع ترکي قرقيزي استفاده شود، قطعا چنين چيزي اتفاق نخواهد افتاد.درباره ساير زبانها چطور؟ پارسال آموزش زبان کردي در دانشگاه سنندج راهاندازي شد. به سر فصلهاي آن، دقت لازم شده؟آنجا بيشتر کار شده است. ضمنا خيلي هم از اين طرح استقبال نشده است. بايد توجه داشته باشيد که بحث آموزش زبان محلي، يک مطالبه ملي و عمومي نيست، بلکه يک مطالبه محدود و قومي است که من اسمش را روشنفکري يا سياسي ميگذارم. مردم کرد، کردي بلدند و نيازي نيست به آنها اين زبان آموزش داده شود يا ساير زبانها هم همينطور. مردم دنبال چيزي ميگردند که از آن محروم هستند. وقتي فرزندان ما به دنبال يادگيري زبان انگليسي هستند دليل روشني دارد و آن اين است که با چنين زباني آشنايي ندارند و يادگيري آن را لازم ميدانند. البته قضيه ادبيات مسئله ديگري است. مثلا ما همه فارسي بلديم اما اگر بخواهيم ادبيات فارسي ياد بگيريم، آموزش تخصصي لازم دارد. اما زبان ترکي آذري، بلوچي و... را همه مردم آن مناطق بلدند و به نوآموزان بايد زبان فارسي به همان شيوه که گفتم آموزش داده شود تا وقتي کنار نوآموزان فارسيزبان قرار ميگيرند، افت تحصيلي نداشته باشند. اين نکته را هم عرض کنم که خواهان آموزش زبان و ادبيات قومي و محلي خيلي زياد نيست؛ بايد بگويم کساني که نگران آموزش هستند، بيجهت نگران نباشند و آنهايي هم که کارشکني و سنگاندازي در مسير اجراي اين اصل قانون اساسي ميکنند هم بيدليل تلاش ميکنند، بايد از اجراي چنين طرح و قانوني استقبال کرد. در ابتداي گفتوگو هم تأکيد کردم آموزش زبان قومي و محلي، بسيار مفيد است و به نفع انسجام ملي است. چنانچه بر فرض جايي اشتباهي هم اتفاق بيفتد، جلوي اشتباه گرفته خواهد شد.شما به همشناسي اشاره کرديد. براي دستيابي به اين همشناسي چه اقداماتي کرديد؟ مثلا پيشنهادي در مورد اضافهشدن درسي به عنوان شناخت اقوام در دروس دانشگاهي يا دبيرستاني دادهايد؟ما پيشنهادي براي اين دروس نداديم، ولي اين صحبت شما بهصورت عمومي در تاريخ و جغرافيا آمده. اما چيزي که الان رايج است و ما معتقديم بايد آن را توسعه داد، گردشگري يا به عبارتي ايرانگردي است. نکته ديگر اين است که سالي چندصد هزار نفر سرباز در مناطق مختلف کشور به خدمت نظام وظيفه ميروند، من معتقدم خدمت در محل زندگي چيز خوبي نيست. جابهجايي در محل سربازگيري هم به همشناسي کمک ميکند. آموزش دانشجويان و خدمات اداري در محلهاي مختلف هم باعث همشناسي ميشود. در گذشته، تصويب شد که دانشجويان بيشتر در محل زندگي تحصيل کنند. مثلا شايد براي دختران توجيه داشته باشد که من آن را هم چيز خوبي نميبينم. با هر شيوهاي سعي کنيم که مردم ايران با هم تداخل داشته باشند و همديگر را بيشتر بشناسند. ما پيشنهاد داديم که بخش جوانان وزارت ورزش، ورزشهاي قومي را بيشتر معرفي کند. چون سبب ميشود که قهرمانان جديدي شناخته شوند. همين قهرمانان المپيک اخير از همين نمونهها هستند؛ مثل کيانوش رستمي و سهراب مرادي يا در گذشته قهرماناني مثل حسين رضازاده و علي دايي. همه ملت براي يک قهرمان شادي ميکنند و مردم به هم نزديک ميشوند و همبستگي ايجاد ميکند. يا در حوزه موسيقي، موسيقيهاي محلي خيلي ميتواند کمک کند. مثلا در راديو شبکه آوا هست که از همه اقوام ايراني موسيقي پخش ميکند و خيلي در جهت همشناسي مؤثر است. امروز، بهترين موسيقيدانان ما و خوانندگان ما به اقوام تعلق دارند، مثل شهرام ناظري که کُردزبان است و استاد شجريان که خراساني است. قهرمانان در حوزههاي مختلف اجتماعي از همين اقوام هستند که وقتي در سطح ملي ظاهر ميشوند، به همبستگي کمک ميکنند. اکثر اينها آوازهاي محلي هم خواندهاند، اما آنچه همه را به هم نزديک ميکند، آواهاي ملي است.برخي معتقدند اولويت اقوام و مطالبات آنها زبان محلي نيست، بلکه نيازها و مطالبات ديگري هم وجود دارد. اولويتهاي اصلي دولتدرباره اقوام چيست؟اين مسئله يک مسئله معقول و معمولي بوده که وزارت علوم انجام داده است. من به عنوان عضو کوچکي از دولت، مطالبات مردم قومي ايران را پيگيري ميکنم و بارها گفتهام مطالبه اصلي اقوام ايراني دو مسئله است؛ يکي تکريم و احترام؛ ديگري «محروميتزدايي». اين دو مورد، مسئله اصلي اقوام ايراني است. ما بايد به اقوام احترام بگذاريم و به عنوان شهروند درجه يک ايراني به آنها اعتماد کنيم و محترم شمرده شوند. مسئله محروميتزدايي براي کردستان و سيستانوبلوچستان و اقوام و اقليتهاي ديني و مذهبي بيشتر در اولويت است؛ اما شرايط استانهاي آذريزبان ما فرق دارد، چون جزء استانهاي محروم نيستند. ممکن است نيازهايي داشته باشند، ولي محروم نيستند. اما محروميت ايلام، سيستانوبلوچستان، کردستان و خوزستان خيلي بيشتر است. عربهاي ما در خوزستان بهشدت مطالبه ميکنند که بالاخره به مسئله آب، بيکاري، نيازهاي محلي و زيستمحيطي توجه ويژه شود. دولت هم اولين سفرش را به خوزستان و دومين سفر را به سيستانوبلوچستان رفت تا بررسيهاي لازم درباره رفع اين نيازها و مطالبات را در دستور کار خود قرار دهد و اين کار انجام شده است و دولت بهشدت با برنامههايي که دارد به دنبال رفع اين مشکلات است.دولت براي محروميتزدايي در استانهاي محروم مثل خوزستان و سيستانوبلوچستان چه اقدامي کرده؟ مثلا خوزستان با بيکاري و فقر دستوپنجه نرم ميکند.دولت براي محروميتزدايي با امکانات محدودي که دارد، بيشترين اختصاص را به دو استان سيستانوبلوچستان و خوزستان داده است. براي سيستانوبلوچستان بيش از ششهزار ميليارد تومان بودجه اختصاص يافته که اگر بتوانند اين مقدار را جذب کنند، تغييرات و تحولات بزرگي در وضع استان اتفاق خواهد افتاد و اين منطقه دگرگون خواهد شد. در خوزستان، در بخش کشاورزي، هزاران هکتار زمين زير کشت رفته و تأمين آب شرب مردم اهواز در اولويت اصلي قرار گفته است. اين دو اولويت اصلي در خوزستان است که اگر دولت بتواند بودجههاي اختصاصيافته را تأمين کند، واقعا تحول عميقي را شاهد خواهيم بود. اما مشکل، اساسي و کامل حل نميشود، براي اينکه بالاخره امکانات محدود دولت بايد در کل کشور توزيع شود؛ البته با اولويت براي جاهايي مثل خوزستان.اما بههرحال محروميت ميتواند تبعات امنيتي داشته باشد. دولت اين مورد را هم در نظر دارد؟اين حرف درستي است؛ علت گرايش به ناامني همان دو مسئله «بياحترامي و تحقير» است و «محروميت». در خوزستان بالاخره مردم هشت سال جنگ را تحمل کردند. بعد از جنگ و در مرحله بازسازي، دولتها بايد حتما براي خوزستان برنامه ويژهاي داشته باشند و لذا دولت تدبير و اميد راهاندازي مناطق آزاد را در خوزستان تصويب کرد و دو منطقه آبادان و خرمشهر را منطقه آزاد اعلام کرد. درحالحاضر نيز، بيشترين معاملات مرزي بين بصره و خرمشهر صورت ميگيرد. بايد توجه داشته باشيم که وضعيت با گذشته خيلي تفاوت کرده، ولي محروميت آنقدر زياد است که تغييرات خودش را نشان نميدهد. من معتقدم که براي خوزستان دولت بايد اختصاصات ويژهاي منظور کند. به خاطر اينکه در آنجا بيشترين ذخاير نفتي ما قرار دارد و آنها بيشترين خسارت را از اين بابت تحمل ميکنند و لذا مصوبه اختصاص درصدي از درآمد نفتي به خوزستان را افزايش داد که البته هرگونه اختصاص و افزايش بودجه نياز به مصوبه مجلس دارد.در مورد سيستانوبلوچستان چطور؟در آنجا جاده ترانزيتي و راهآهن در حال احداث است که به آسياي ميانه ميرود و بسيار تأثيرگذار است و البته تکميل آن، هزينه بسيار زيادي دارد. از طرفي سرمايهگذاري سنگيني براي کشاورزي و سواحل و مناطق آزاد شده است. مجموعه اينها ميتواند تحول زيادي در آن منطقه ايجاد کند. اگر نصف وعدهها هم عمل شود خيلي تأثيرگذار است.برخي منتقدان معتقدند اگر کارخانه يا کارگاه صنعتي بزرگ و حتي مناطق آزاد ايجاد شود، براي اهالي آنجا ايجاد اشتغال نميشود و نيروي کار از بيرون آن استانهاي محروم آورده ميشود. دولت ضوابطي براي بهکارگيري نيروي بومي و محلي دارد؟ چون اگر کارخانهاي ايجاد شود و آن جوان مثلا خوزستاني مشغول کار نشود، براي او به اين معني است که اصلا کارخانهاي ايجاد نشده.ببينيد مقداري در اين مورد بيانصافي ميشود. منطقه آزاد که درست ميشود، يکي از مزايايش اين است که جمعيت را با هم درميآميزد. يعني يکي از همان همشناسيها صورت ميگيرد. مثلا فروشنده در آنجا يک محلي است، ولي کارگرهايش از جاي ديگري آمدهاند. اين اتفاق در کيش و قشم رخ داده. در سواحل مکران فرصت بيشتر است و استعداد بالقوهاي براي پذيرش جمعيت زياد دارد و ميتواند براي ٢، ٣ ميليون مردم ايران ايجاد اشتغال کند که البته اولويت با مردم بومي همان استان است. در آنجا ميتوانيم کشاورزي مرغوب و پيشرفتهاي داشته باشيم که تمام محصولات گرمسيري را در آنجا توليد کرده و جلوي واردات بيرويه محصولات گرمسيري گرفته شود. زمينهاي مستعدي براي کشاورزي وجود دارد. توريست و تجارت در آن منطقه را هم بايد مدنظر قرار داد؛ زيباييهاي سواحل چابهار به سمت مرز پاکستان مثالزدني و بينظير است. اما به دليل اينکه متأسفانه نه ناامني بلکه تنها احساس ناامني وجود دارد، آنجا مورد استقبال سرمايهگذاران و سرمايهگذاري قرار نميگيرد. بيترديد يک روزي بايد اين احساس ناامني در سرمايهگذاري از بين برود و مردم ايران نوروز خود را آنجا بگذرانند. چرا از بين ٥٠،٦٠ ميليون گردشگر نوروزي يکي دو ميليون نفرشان به اين مناطق سفر نکنند؟ خب اين امر ميتواند بيکاري و محروميت را از بين ببرد و درعينحال، يک حرکت فرهنگي بوده و ميتواند همشناسي ميان ايرانيان ايجاد کند. اينها اهدافي است که بايد محقق شوند و دولت براي انجام آنها اقداماتش را شروع کرده. صنايع بسيار بزرگي را در آنجا پيريزي کرده و توسعه کشاورزي را مدنظر قرار داده است. در مورد منطقه جنوب شرقي سيستانوبلوچستان وزير نيرو ميگفت آبهاي سيلاب و موسمي هدر ميرود و به دريا ميريزد که بايد آنها را مهار کنيم. ميزان هدررفت اين آبها حدود ٧،٨ ميليارد مترمکعب است که اگر مهار شوند، ميتواند هم نياز کشاورزي را برطرف کند و هم نياز آب شيرين را.کارنامه سهساله دولت در مورد محروميتزدايي را چطور ميتوان ارزيابي کرد؟در هفته دولت، وزرا توضيحات مفصلي دادند. بايد اين آمار و ارقام را جدي گرفت. اگر رئيسجمهوري ميگويد در تأمين گندم، به خودکفايي رسيديم، اين اتفاق در همين مناطق افتاده است. اگر تورم مهار شده، بالاخره در اين استانها اتفاق افتاده است. جهش بزرگي در استانها رخ داده که سرجمع آن، آمار ارائهشده توسط دولت است. بايد به همه استانها سفر کنيد و ملاحظه کنيد که چهره استانها در حال تغيير است. دولت بنا ندارد که صرفا کلنگزني را براي آغاز طرحهاي عمراني تبليغ کند. آقاي روحاني از روز اول گفت که من زير بار کلنگزني نميروم، ولي افتتاح و تکميل پروژهها در اولويت برنامههاي دولت ايشان قرار دارد.با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد