شهيدي که قبل از رسيدن به خط، تکه تکه شد!
تاریخ انتشار: 95/06/13 11:51
مشرق/ امروز داشتم خاطرات گذشته را مرور مي کردم که نگاهم به تصاويرش گره خورد. بغضي سخت گلويم را خراشيد و اشک ...
واي خداي من ...
شلمچه، عمليات کربلاي 8
نماز صبح جمعه، بيست و يکمين روز فروردين 1366 را که خوانديم، آمادهي رفتن شديم. کسي تا صبح نخوابيده بود. نجواي زيارت عاشورا که از حفظ خوانده ميشد و گفتوگوهاي دوستانهاي که شايد آخرين ديدارها بود، تنها صدايي بود که تا صبح به گوش ميرسيد.
هوا هنوز تاريک بود که گفتند سوار نفربر شويم. يکي از بچههاي گردان حمزه را که ديدم، چشمانش بدجوري نگران بود و قيافهاش در هم و گرفته. علت را که پرسيدم، گفت:
هفت هشت تا از بچههاي گردان سوار وانت شده بودند که برن جلو، ناگهان يه خمپاره اومد وسطشون و همهشون رو تيکه و پاره کرد.
خيلي دلم برايشان سوخت که نرسيده به خط شهيد شده بودند. وقتي گفت "مجتبي کاکل قمي" هم جزو اونا بود ... رنگم پريد.
مجتبي کاکل قمي نوجوان خوشسيماي کم سن و سال پرحرف و شلوغي بود. خودش ميگفت که مداحي هم ميکند. مدام يا حرف ميزد و مخ تيليت ميکرد، يا زير لب ذکر و نوحه ميخواند. چهرهي سبزهاش به سعيد طوقاني ميخورد. جذاب بود و نوراني. تصور اينکه چه بر آن چهره و جثهي کوچک آمده، مو بر تنم راست کرد. دلم خيلي سوخت؛ نه براي او، براي خودم که از همه عقب مانده بودم.
سعي کنيد دوستي شما برادران مخلص و با خدا با برادران ديگرتان آنقدر زياد نباشد که از خدا دور باشيد و وسوسههاي شيطاني شما را فريب دهد.
برادر حقير و کوچک شما
مجتبي کاکل قمي
گروهان يک - دسته يک - رسته پيک
۶۵/۱۲/۲۰
شهيد "مجتبي کاکل قمي" متولد: دوشنبه 1/3/1351
شهادت: چهارشنبه 19/1/1366 عمليات کربلاي 8 در شلمچه
مزار: بهشتزهرا (س) قطعهي29 رديف 88 شمارهي ؟
منبع: نقل از کتاب "از معراج برگشتگان" نوشته: حميد داودآبادی