، بعید است روزی بر ۲۰ شبکه تلویزیون و ۱۵ شبکه رادیویی ما بگذرد و یکی از آهنگهای آقای سالار عقیلی در تجلیل از وطنمان «ایران» پخش نشود. اگر سالار عقیلی پخش نشود، صدای خوانندگان دیگر قطعاً پخش میشود. به اینها باید اضافه کرد انواع و اقسام شعرها، شعارها و تصاویری که در برنامههای گوناگون بهمنظور تقویت مفهوم «ملیت» عمل میکند. نمونه بسیار برجسته این برنامهها «خندوانه» با اجرای آقای رامبد جوان است که با تأکید بر تولید ملی، محیطزیست و خواندن سرودهای دستجمعی درباره ایران شناخته شده است. حالا خبری منتشر شده که رامبد جوان و همسرش برای تولد فرزندشان به کانادا رفتهاند تا علاوهبر ملیت ایرانی، ملیت کانادایی را به او هدیه دهند تا اگر روزی زندگی در کانادا را به ایران ترجیح داد، بیدغدغه بتواند در آنجا زندگی کند. بسیاری از مردم، این رفتار رامبد جوان را با شعرها و شعارهای او در خندوانه متناقض دانستهاند. این مصداق قطعاً با ملیگرایی یا وطندوستی یا میهنپرستی یا مفاهیمی از این قبیل متناقض است؛ اما مسأله این است «ملیگرایی» اساساً مفهومی بیمسما و حاوی تناقض درونی است و طبیعتاً در مصداق هم تناقضات درونیاش را آشکار میکند. در این یادداشت، با الهام از مقالات و تتبعات دکتر حسین کچویان، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران، درباره ملیگرایی نگاهی به تناقضهای این مفهوم میاندازیم.
ملیگرایی (Nationalism) مانند بسیاری از واژهها، با امواج تجدد وارد ایران و ترجمه شد. ملیگرایی معنایی لفظی دارد که ممکن است از معنای خاص و اصطلاحی آن عام و حتی با آن متباین باشد. ملیگرایی بهمعنای گرایش و علاقه به وطن، بسیار عامتر از آن چیزی است که اکنون با عنوان ایدئولوژی ملیگرایی میشناسیم. افزونبراین، واژه «ملت» در فرهنگ اسلامی بهمعنای «دین» و «آیین» بهکار رفته که مفهوم ملت فرهنگ سیاسی مدرن متباین است.