: کيفقاپ سابقهدار، زني را به کما فرستاد
تاریخ انتشار: 95/05/25 21:21
همشهري آنلاين/ کيفقاپ جوان بعد از آزادي از زندان تصميم گرفت کيفقاپيهايش را از سر بگيرد اما در جريان يکي از سرقتهايش زني را روي زمين کشيد و باعث شد وي به حالت کما برود.
مدتي قبل رهگذراني که از يکي از کوچههاي خلوت خيابان فرشته عبور ميکردند با زني روبهرو شدند که بيحال روي زمين افتاده بود. او بيهوش بهنظر ميرسيد اما هيچکس نديده بود که وي چطور روي زمين افتاده است. درحاليکه چند دقيقه از اين ماجرا ميگذشت، اطراف زن شلوغ شد و دقايقي بعد وي با حضور امدادگران اورژانس به بيمارستان منتقل شد. در معاينههاي اوليه وضعيت اين زن وخيم تشخيص داده شد. پزشکان پي بردند که ضربه سنگيني به سر وي وارد شده طوري که دقايقي بعد او به کما رفت.
ماجرا چه بود؟
زن جوان در بيمارستان با مرگ دست و پنجه نرم ميکرد و معلوم نبود چه حادثهاي وي را به کما برده است. در چنين شرايطي خانواده وي که مدام در بيمارستان بودند پايشان به کلانتري101 تجريش نيز باز شد. آنها با طرح شکايت از پليس براي معلومشدن دليل اصلي اين حادثه کمک خواستند.
ماموران با تحقيق ميداني از ساکنان منطقهاي که حادثه در آن اتفاق افتاده بود، بهدنبال سرنخ بودند اما تلاششان راه به جايي نبرد. در چنين شرايطي فرضيههاي متعددي مثل تصادف رانندگي مطرح و بررسي شد اما چند روز بعد با کمک تصاوير دوربينهاي مداربسته که يکي از ساکنان منطقه در اختيارشان قرار داده بود، پي بردند که زن حادثهديده قرباني يک کيفقاپي نافرجام شده است.
تصاوير ضبطشده نشان ميداد هنگامي که زن جوان از کوچه عبور ميکرد، جوان موتورسواري از پشت به وي نزديک شده و کيف زن را که روي شانه مخالفش بود بهشدت کشيده است. اين تصاوير وحشتناک نشان ميداد که در جريان اين حادثه سر زن جوان به زمين کوبيده شده و در نهايت سارق موتورسوار از آنجا گريخته است.
بازگشت به زندگي
13روز از اين حادثه ميگذشت تا اينکه سرانجام تلاش پزشکان براي نجات اين زن از مرگ به نتيجه رسيد و وي هوشيارياش را بهدست آورد. او نميدانست که چه بلايي بر سرش آمده و فقط همين را بهخاطر داشت که يک موتورسوار به او برخورد کرده است. او گفت: آن روز براي خريد از خانه خارج شده بودم اما درحاليکه از کوچه عبور ميکردم، يک موتورسيکلت از پشت به من نزديک شد و ديگر بهدرستي بقيه ماجرا را به ياد ندارم.
کمين پليس
وقوع اين کيفقاپي هولناک از يک سو و چند سرقت ديگر که در محدوده کلانتري تجريش اتفاق افتاده بود از سوي ديگر باعث شد افسران تجسس براي شناسايي عامل اين سرقتها به تکاپو بيفتند. مأموران با ايجاد پستهاي ايست و بازرسي و گشتهاي نامحسوس بهدنبال يافتن سارق فراري بودند تا اينکه به مأموران خبر رسيد جوان موتورسواري قصد داشته کيف زني را سرقت کند اما در عمليکردن نقشهاش ناکام مانده و در جريان اين سرقت نافرجام پلاک موتورسيکلت وي در محل حادثه افتاده است.
پلاک کشف شده ميتوانست سرنخ مهمي براي دستگيري وي باشد. مأموران با بررسي اين پلاک پي بردند که صاحب موتورسيکلت جوان 37سالهاي به نام آرش است که در شرق تهران زندگي ميکند. به اين ترتيب گروهي از مأموران به آدرسي که از او در سيستم پليس راهور ثبت شده بود، رفتند و مخفيگاهش را محاصره کردند.
او که فهميده بود در يک قدمي دستگيري قرار دارد از مخفيگاهش بيرون آمد و براي اينکه راهي براي فرار باز کند با مأموران درگير شد اما سرانجام با شليک چند گلوله هوايي خودش را تسليم کرد. او که فردي سابقهدار است در جريان بازجوييهاي اوليه به 20فقره کيفقاپي از زنان و دختران جوان اعتراف کرد و گفت بهتنهايي سرقت ميکرده است. در چنين شرايطي پرونده وي به دادسرا فرستاده شد و تحقيقات از او ادامه دارد.
تحقيقات ادامه دارد
سرهنگ عليرضا ناصرينژاد، رئيسکلانتري101 تجريش با اعلام اين خبر به همشهري گفت: با تکميل تحقيقات مقدماتي پرونده اين متهم به پليس آگاهي فرستاده شد و تحقيقات از وي براي کشف ساير جرايم احتمالياش همچنان ادامه دارد.
خدا را شکر که قاتل نشدم
متهم که 37سال دارد، ميگويد: در مدت 3ماهي که از زندان آزاد شدهام حدود 20فقره سرقت انجام دادهام. او در گفتوگو با همشهري جزئيات بيشتري از سرقت وحشتناک از زن جوان را بازگو کرد.
چطور شد که تصميم گرفتي سرقت کني؟
3ماه بود که از زندان آزاد شده و بيکار بودم. از طرفي قبلا هم کيفقاپي ميکردم و اين بار هم تصميم گرفتم مثل گذشته سراغ کيفقاپي از زنان بروم.
چند فقره سابقه داري؟
تا به حال 2مرتبه به اتهام سرقت دستگير و زنداني شدهام. يکبار سال 82 به اتهام کيفقاپي دستگير و 3 سال زنداني شدم و بار دوم هم سال90 باز هم بهدليل کيفقاپي زنداني و اسفند سال94 آزاد شدم.
در سرقتهايت از چه شگردي استفاده ميکردي؟
شگرد خاصي نداشتم. سوار بر موتورسيکلتم در کوچههاي خلوت شمال شهر پرسه ميزدم و به طرف زناني که کيفدستي داشتند حمله ميکردم و کيفشان را ميدزديدم. در 3ماهي که آزاد بودم حدود 20فقره سرقت انجام دادم.
آيا در جريان اين سرقتها به طعمههايت آسيبي هم ميرساندي؟
سعي ميکردم کارم را بيدردسر انجام دهم اما يکي، دو مرتبه پيش آمد که آنها مقاومت کردند و من هم کيف را کشيدم.
ميداني هنگام يکي از سرقتهايت سرزني را به زمين کوبيدي و باعث شدي او تا يکقدمي مرگ پيش برود؟
تا زماني که دستگير شدم چيزي نميدانستم. آن روز کوچه خلوت بود. از سمت راست به زن جوان نزديک شدم تا کيفش را بقاپم اما کيف او روي شانه مخالفش بود، با اين حال من کيف را کشيدم و همين کار باعث شد او يک دور روي هوا بچرخد و زمين بخورد. من هم که اين وضعيت را ديدم او را رها کردم و رفتم.
ميداني اگر اين زن جانش را از دست ميداد چه مجازاتي در انتظارت بود؟
من نميخواستم چنين اتفاقي بيفتد و ناخواسته اينطور شد. اگر خداي نکرده بلايي سرش ميآمد من قاتل بودم و قصاصم ميکردند. خدا را شکر ميکنم که قاتل نشدم.