مادربزرگها خیلی سر از سیاست در نمی آورند. اما آنها چیزهایی درباره روابط می دانند که خیلی از ما نمیدانیم. قطعا توصیه های کسی که چند دهه تجربه دارد می تواند بسیار یاری دهنده باشد. با ما همراه باشید.
زنده باد ولایت
مراقب باشید به دنبال چه هستید، چون ممکن است آن را بیابید.
مادربزرگ من همیشه می گفت مراقب باش برای صید چه چیزی می روی. ممکن است تو به دنبال ماهی باشی اما مار شکار کنی. من هم همیشه این را به دوستان خود می گویم. آنها همیشه می خواهند همه چیز را بدانند. اما آیا نتیجه ای که دریافت می کنند ارزشش را دارد؟ ما همیشه سعی می کنیم همه اطلاعات خوب و بد را درباره گذشته طرف مقابل بدانیم غافل از اینکه چندان هم دانستن همه چیز سودمند نیست.
جواب منفی دادن مستلزم پرداخت هزینه است.
مادربزرگم همیشه میگفت اگر تو کاری را برای شوهرت انجام ندهی، زن دیگری این کار را خواهد کرد. وقتی ازدواج کردم و زندگی مشترک تشکیل دادم متوجه عمق این توصیه او شدم. گاهی ما انقدر احساس راحتی می کنیم که حتی فکرش را هم نمی کنیم فکر و ذهن نامزدمان به جای دیگری معطوف شود. برای اینکه ازدواج شما یکنواخت نشود، باید همیشه رویه خود را با توجه به تجربیات خود تغییر دهید، تجربیاتی که متاثر از عوامل مختلفی مانند سن و سال و تغییرات است.
اینکه چطور حرفی را بزنید بسیار مهمتر از خود حرف است.
مادربزرگ من به من یاد داده بود که موفقیت روابط همیشه بر پایه شخصیت هستند نه مفهوم ها. او همیشه می گفت: با عسل می توانی بیشتر زنبور جمع کنی تا با سرکه. حالا که ازدواج کرده ام می بینم که کاملا حق با او بوده است. همیشه با مهربانی صحبت کردن تاثیر بسیار خوبی دارد، حتی در شرایطی که دچار تنش شده اید هم می توانید با لحن صحبتتان رابطه ای شاد و پیوندی محکم داشته باشید.
بگذارید او برنده باشد.
وقتی ازدواج کردم مادربزرگم به من گفت همیشه بگذار همسرت برنده باشد. در ابتدا این توصیه را دوست نداشتم چون فکر می کردم منصفانه نیست. چرا باید همیشه به او اجازه دهم برنده باشد؟ وقتی سنم بالاتر رفت، متوجه شدم این توصیه تا چه اندازه برای زنده نگه داشتن یک رابطه حیاتی است. درواقع به این معنی نیست که ما اجازه دهیم از ما سوء استفاده شود یا به ما ظلم شود. بلکه شما به همسرتان اجازه می دهید تا در موارد کوچک حس برنده شدن داشته باشد. شما این خطر را به جان می خرید تا رابطه خود را حفظ کنید. شما از چیزهای کوچک می گذرید تا چیز بزرگتری را حفظ کنید و صلح و آشتی در رابطه تان هویدا باشد.
غذای گرم آماده کنید.
مادربزرگم همیشه در خانه برای پدربزرگ غذای گرم آماده می کرد. به من هم می گفت همین کار با بکنم. وقتی برای اولین بار این را شنیدم احساس کردم خیلی قدیمی و از مد افتاده است. من همیشه فکر میکردم که مرد زندگی ام باید من را برای خودم دوست داشته باشد نه توانایی آشپزی ام. در واقع این طرز فکر صحیح است، اگر شما همسر خوبی دارید، قرار نیست بخاطر دستپخت بدتان او را از دست بدهید. اما پختن غذا برای کسی که دوستش دارید نشان دهنده عشق شما به وی است. با این روش به او می فهمانید که چقدر دوستش دارید و در خانه انتظار او را می کشید. این خود یک راه برای برقراری ارتباط است، حتی در روزهایی که هر دوی شما خسته و فرسوده هستید. زمانی که کلمات نمی توانند احساسات شما را به خوبی بیان کنند، می توانید به این روش ها متوصل شوید.
با من بخوان: ا ح ت ر ا م
مادربزرگم به من نشان داد که راز ماندگاری یک ازدواج احترام است. وقتی با همسرتان با احترام صحبت کنید، حتی وقتی ناراحت و عصبانی هستید، می توانید رابطه خود را پایدار نگه دارید. آنگاه است که تغییرات در روابط شما شکل می گیرد. وقتی با آنها با احترام صحبت کنید و همچنین وقتی نظرشان با شما موافق نیست با احترام به آنها گوش دهید، می توانید موفقیت رابطه تان را تضمین کنید.
لمس فراموش نشود.
برای پروراندن رابطه خود، نیاز به لمس کردن یکدیگر کاملا ضروری است. پدربزرگ و مادربزرگ من در طول روز بارها با هم تماس داشتند، دست همدیگر را می گرفتند، همدیگر را می بوسیدند و یکدیگر را در آغوش می گرفتند. وقتی با یکدیگر راه می روید دست هم را بگیرید، موقع دیدن همدیگر و خداحافظی حتما همدیگر را ببوسید هر چقدر کوتاه. هیچ گاه در آغوش کشیدن را فراموش نکنید. معجزه می کند.
قبل از اینکه کبریت را روشن کنید، اطمینان پیدا کنید که بنزین در دست ندارید.
قبل از اینکه در برخورد با همسرتان با خشونت و ناراحتی برخورد کنید، از خود بپرسید آیا شما هم کاری کرده اید که او را ناراحت کند؟ قبلا اتفاقی مشابه بین شما رخ نداده که شما مقصر بوده باشید؟ جواب این سوال تقریبا همیشه مثبت است. وقتی شما خود را جای همسرتان می گذارید، کمتر ممکن است دچار قضاوت اشتباه شوید و او را مورد انتقاد قرار دهید. ما می توانیم بسیار صبور تر و مهربان تر باشیم و برای حل مشکلات در رابطه مان به فکر ساختن پل باشیم.
وانمود کنید نمیتوانید در قوطی را باز کنید.
مادربزرگ من ۴۱ سال زندگی مشترک را تجربه کرد و وقتی از رازش با من سخن گفت شگفت زده شدم. گاهی باید به طرف مقابل حس مورد نیاز بودن را بدهی، حتی اگر واقعا به او نیاز نداری. او گاهی از پدربزرگم می خواست برگه ها را برای او پر کند، در قوطی را باز کند و کارهای کوچکی از این قبیل. او همیشه می دانست چطور در قوطی را باز کند، اما همیشه آنها را نگه می داشت تا پدربزرگم از سر کار به خانه بیاید. هیچ کس نمی خواهد حس کند برای شما مفید نیست. بعدها متوجه شدم گرچه خودم می توانم لاستیک ماشینم را عوض کنم، بهتر است از همسرم بخواهم این کار را برایم انجام دهد تا حس مفید بودن داشته باشد. وقتی ببیند تنها کسی است که می تواند این کار را انجام دهد، حس فوق العاده ای به او دست می دهد. من هم با این کار کاملا موافق بودم.
ادامه دارد ...
منبع ،تهیه و ترجمه: بهترینها
مترجم: مریم آهاری