اگر چه این باورها ممکن است به نظر عادی برسند، اما کمی صبر کنید تا شما به فکر وادار کنیم. وقتی در دهه دوم زندگی ام بودم انتظار داشتم زندگی مانند یک تونل یک مسیر ثابت و مستقیم باشد. وقتی که راهنماهای مسیر موفقیتم را از دست دادم فهمیدم که اشتباه فکر می کردم. محکم به ترس هایم چسبیدم و از عشق و خوشبختی فاصله گرفتم تا خود را در امان نگه دارم. عقب نشستم و با خودم فکر کردم چرا باید زندگی انقدر رازآلود باشد؟
اگر چه این باورها ممکن است به نظر عادی برسند، اما کمی صبر کنید تا شما به فکر وادار کنیم. وقتی در دهه دوم زندگی ام بودم انتظار داشتم زندگی مانند یک تونل یک مسیر ثابت و مستقیم باشد. وقتی که راهنماهای مسیر موفقیتم را از دست دادم فهمیدم که اشتباه فکر می کردم. محکم به ترس هایم چسبیدم و از عشق و خوشبختی فاصله گرفتم تا خود را در امان نگه دارم. عقب نشستم و با خودم فکر کردم چرا باید زندگی انقدر رازآلود باشد؟
در واقع من کاملا گم شده بودم. باورهای سمی من و رفتار محافظه کارانه ام باعث شده بود از عرضه کردن بهترین وجه شخصیتم دور بمانم. اما بعدها با مطالعات بسیار در حوزه ماوراء الطبیعه و طبیعت و ماهیت انسانی و همینطور تمرین روزانه یاد گرفتم که به گونه ای متفاوت عمل کنم. کارها را به شکلی متفاوت انجام دادم و کم کم خودم را پیدا کردم. اکنون آماده ام تا تجربیات خود را با شما در میان بگذارم چون می دانم شما هم با مشکلات مشابهی دست به گریبانید، همه ما درگیر این مشکلات هستیم. گاهی ایده ها و عادتهایی که با آنها احساس راحتی می کنیم باعث می شود از درون نابود شویم.
اکنون پس از سالها تجربه و صحبت با مردم متوجه شدم مشکلاتی که با آنها دست به گریبان بودم بسیار متداول است. مداوما مشکلات مشابه را با مردمی که با آنها سر و کار دارم می بینم. در اینجا 3 باور غلط که متداول ترین آنها نیز هستند را برای شما بازگو می کنم.
1. گذشته نشان دهنده حال است. وقتی همه چیز طبق میل ما پیش نمی رود، معمولا مردم تمایل دارند فکر کنند که خوشبختی را نمی توانند بیابند و یا آینده برایشان بیشتر از این در نظر گرفته نشده است. اما وقتی همه چیز خوب پیش می رود هم ما اینگونه فکر می کنیم. زندگی در لحظه آن هم زمانی که از زندگی لذت می بریم برای ما بهترین راه است. یک خنده، یک لبخند در موقعیت های سخت به ما احساس خوبی می دهد که زودگذر است و همه ما از آن آگاهیم. اما زمانی که دچار افسردگی، ناامیدی، ترس و یا دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستیم، فکر کردن به اینکه فردا هم مانند امروز است بسیار کار آسانی است. این یک چرخه است، اگر از آنچه که در گذشته رخ داده، چه اتفاقات و چه احساس شما نسبت به آن اتفاقات، عبور نکنید، به آینده هم از همان لنز کثیف و آلوده نگاه خواهید کرد و هیچ چیز نمی تواند قضاوت مه آلود شما را تحت تاثیر قرار دهد. شما همچنان همه چیز را توجیح خواهید کرد و به اتفاقات دامن خواهید زد و به باورهای غلطی سوخت خواهید رساند که اصلا نباید در نگاه اول این باورها را جدی بگیرید.
2. برای تغییر دیر است. زندگی یک خط مستقیم نیست. یک راه مستقیم برای شما و دیگران وجود ندارد. گاهی فشاری که از همسالان، خانواده، کار و جامعه به ما وارد می شود کاملا کافی است تا به ما احساس شکست و ناتوانی دهد. اگر ما شغل مناسب، رابطه دلخواه و سبک زندگی مورد نظر را در سن مورد نظرمان نداشته باشیم احساس ناامیدی خواهیم کرد. اما این اصلا درست نیست. شما باید رد گم کنید. باید بفهمید در هر سطحی از زندگی شما چه چیزی الهام بخش شماست. وقتی به زمان بیشتر احتیاج دارید آن را از خود دریغ نکنید. زندگی همیشه بالا و پایین دارد. شبیه یک آشفته بازار است اما زیباست. این باور نشان می دهد که شما تغییر کرده اید و در حال رشد هستید. بالا و پایین ها را چشیده اید و پخته شده اید. در موقعیت های گوناگون بوده اید و بارها سعی کرده اید تغییر کنید. این معنای حقیقی زندگی است. زندگی همواره حول اتفاقات و تصمیمات لحظه اکنون می گردد. بنابراین هر موقعیتی که هم اکنون در آن قرار دارید قابل تغییر است، اگر بخواهید. همه چیز به شما بستگی دارد. تنها کاری که باید انجام دهید یک انتخاب جدید است.
3. آسیب پذیر بودن خطرناک است. همه ما از زیاد سخن گفتن، زیادی احساساتی بودن و اینکه دیگران بدانند چه ارزشی برای ما دارند می ترسیم. اما این باور سالمی نیست. عشق آسیب پذیر است. خوشبختی هم همینطور. باز کردن خود و احساستان همیشه این ریسک آسیب پذیر شدن را به همراه دارد. اما این هزینه ایست که باید برای دیدن زیبایی ها و رسیدن به موقعیت های خوب بپردازید. آسیب پذیر بودن به معنی نشان دادن جلوه های خوب و زیبای خود نیست، بلکه درباره آزاد کردن آن قسمت از وجود خود است که به نظرتان دوست داشتنی نیست و نمی خواهید کسی آن را ببیند. باید به صداقت و قلبی باز به دنیا بنگرید و به همه بگویید این خود واقعی من است، یا آن را بپذیرید و یا تنهایم بگذارید. انتخاب آگاهانه شکننده بودن و آسیب پذیر بودن کار دشواری است، اما چرا؟ چون مخاطرات زیاد است. اما حقیقت این است که هیچ چیز در این دنیا مانند یک شرط بندی بی خطر به شما احساس امنیت نمی دهد. عشق و خوشبختی در این انتخاب ما برای شکننده بودن زاده می شوند، چون باید خود را پذیرای چیز فوق العاده ای کنیم که ممکن است از دست برود. اگر از این حس شکننده بودن مستتر در درونتان دوری کنید، احتمالا از هر آنچه در زندگی می خواسته اید دور خواهید شد.
به خاطر داشته باشید که شما در این وانفسا تنها نیستید. بسیاری از افراد مانند شما با مشکلات مشابهی دست به گریبانند. بسیاری از ما مانند شما سخت کار می کنیم، واضح تر فکر می کنیم و سعی می کنیم در زندگی از سردرد ها و قلبهای شکسته دوری جوییم. اما حالا وقت تغییر است. کمی خطر کنید.
تنظیم و ترجمه: بهترینها
مترجم: مریم آهاری