زنده باد ولایت : ماجراي شرکت در انتخابات رياست جمهوري با لباس خوني
تاریخ انتشار: 96/02/29 11:21
تسنيم/ يکي از رزمندگان لشکر ۱۰ سيدالشهدا(ع) ماجراي شرکت در انتخابات رياست جمهوري با لباس خوني در دوران دفاع مقدس را بيان ميکند.
جعفر طهماسبي از رزمندگان لشکر 10 سيدالشهدا(ع) خاطره اي را از انتخابات رياست جمهوري سال 64 را اينکونه بيان مي کند:«در سحر روز جمعه 25 مرداد ماه سال 64 رزمندگان تيپ سيدالشهداء(ع) با حمله غافلگيرانه به مواضع دشمن در منطقه عمومي فکه در يک عمليات که بيشتر از چند ساعت طول نکشيد انهدام وسيعي از امکانات و نفرات دشمن انجام دادند و نزديک 40 نفر از دشمن اسير گرفتند و 30 نفر از رزمندگان نيز به شهادت رسيدند. قبل از طلوع آفتاب همه گردانها عقب آمده بودند و در دهکده حضرت رسول(س) در چنانه مشغول استراحت بودند.
زنده باد ولایت : ماجراي شرکت در انتخابات رياست جمهوري با لباس خوني
تاریخ انتشار: 96/02/29 11:21
تسنيم/ يکي از رزمندگان لشکر ۱۰ سيدالشهدا(ع) ماجراي شرکت در انتخابات رياست جمهوري با لباس خوني در دوران دفاع مقدس را بيان ميکند.
جعفر طهماسبي از رزمندگان لشکر 10 سيدالشهدا(ع) خاطره اي را از انتخابات رياست جمهوري سال 64 را اينکونه بيان مي کند:«در سحر روز جمعه 25 مرداد ماه سال 64 رزمندگان تيپ سيدالشهداء(ع) با حمله غافلگيرانه به مواضع دشمن در منطقه عمومي فکه در يک عمليات که بيشتر از چند ساعت طول نکشيد انهدام وسيعي از امکانات و نفرات دشمن انجام دادند و نزديک 40 نفر از دشمن اسير گرفتند و 30 نفر از رزمندگان نيز به شهادت رسيدند. قبل از طلوع آفتاب همه گردانها عقب آمده بودند و در دهکده حضرت رسول(س) در چنانه مشغول استراحت بودند.
ساعت 6 صبح بود که با ماشين ها به سمت انديمشک حرکت کرديم. داخل ماشين فقط حرف از شهدا ميزدند و خاطرات شهدا در آخرين لحظه وداع رو مرور ميکردند و بعضيها هم که يک مجروحيت سطحي داشتند و عقب نرفته بودند. بعضي از وسواسي ها هم غور غور ميکردند که برادرها مواظب لباسهاي خوني باشيد و به ما نماليد. اونها هم به شوخي ميگفتند خون شهيد پاکه!
گاهي هم نام يک شهيد رو ميآوردند و دسته جمعي براش گريه ميکردند. خلاصه غوغايي بود. اصلا کسي حواسش نبود که امروز روز انتخابات رياست جمهوري است. به همه چي فکر ميکردند الا راي دادن.
ساعت 7 صبح رسيديم مقابل ايستگاه صلواتي پل کرخه. بچهها با داد و فرياد ماشينها رو متوقف کردند. همه با تجهزات کامل از ماشين ها پياده شدند و سمت درب ورودي صلواتي هجوم بردند. مقابل ورودي صلواتي روي پارچه اي نوشته بود محل اخذ راي. اما هنوز صندوقي براي راي گيري نبود. بچهها اسلحهها رو روي ميزهاي چوبي که داخل صلواتي بود گذاشتند و صف کشيدند براي گرفتن صبحانه. نون و پنير و چاي شيرين داخل ليوانهاي پلاستيکي قرمز.
تازه صبحانه خوردن تمام شده بود که دست اندکاران اخذ راي از انديمشک آمدند. ساعت 8 بود که راي گيري شروع شد و برادران ارتشي در صفوف منظم ميآمدند و راي ميدادند. کانديداها سه نفر بيشتر نبودند. مقام معظم رهبري بود و آقاي عسگراولادي و آقاي کاشاني.
از مسئولين صندوق سوال کرديم که ما هم ميتوانيم راي بدهيم. گفتند بايد کارت شناسايي عکس دار داشته باشيد. گفتيم کارت داريم ولي عکس نداره. خودمون که هستيم عکس براي چيه. گفتند به ما اين طور ابلاغ شده. هر چي بچهها اصرار کردند فايده اي نداشت.
فرمانده ها اعلام کردند که برادران سوار ماشين ها شوند و کسي هم اسلحه و تجهيزاتش رو جا نگذاره. تقريبا ما آخرين نفراتي بوديم که از صلواتي کرخه بيرون آمديم که مسئول صندوق با خوشحالي گفت: برادرهاي رزمنده !!!!!، تماس گرفتيم با مرکز و اجازه دادند که با کارت جنگي شما راي دهيد.
اين خبر زود ميون بچه ها پخش شد و صدها رزمنده تيپ سيدالشهداء(ع) در يک صف شدند و راي خود را به صندوق ريختند. جالب اين بود که همه به هم ميگفتند به آقايخامنهاي راي بدهيد.
روز 25 مرداد 64 بچه هاي رزمنده به دو تکليف عمل کردند. يکي شرکت در عمليات عاشوراي 3 و انهدام دشمن بعثي و ديگري شرکت در انتخابات رياست جمهوري.در اين انتخابات بيش از 14 ميليون راي به صندوق ها ريخته شد و مقام معظم رهبري با بيش از 12 ميليون يعني 85 درصد آراء رئيس جمهور کشور اسلامي ايران شدند.»