آنها خاطرنشان نمودهاند که تصمیم محتمل ترامپ حاکی از عدم پایبندی آمریکا به برجام خواهد بود، نه بالعکس؛ و تا زمانی که تهران به توافق هستهای متعهد است، ترک برجام هیچیک از اهداف واشنگتن را بهویژه در حوزه امنیت ملی تأمین نخواهد کرد.
فقرات اصلی بیانیه یادشده که شامل پیشنهادات امضاکنندگان میباشد، از قرار ذیل است:
* ما اتخاذ سیاستی فراگیر در قبال ایران را پیشنهاد میکنیم که متضمن منافع ملی آمریکا است. تا زمانی که آژانس بین المللی انرژی اتمی و دیگر کشورها عمل ایران به تعهداتش را تأیید کنند، واشنگتن همچنان باید به برجام ملتزم باشد و از سازوکار کمیسیون مشترک برجام برای اجرای سفت و سخت آن به نحو احسن استفاده شود.
* باید به فکر زمان پس از انقضای محدودیتهای توافق برای ایران بوده و جهت دستیابی به توافقات بعدی، از هماکنون با دیگر اعضای کمیسیون مشترک برجام رایزنی کنیم.
* یک کمیسیون مشورتی جدید با حضور نمایندگان آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین، عربستان سعودی، ترکیه و ایران جهت پیگیری منازعات منطقهای تشکیل شود. همچنین هماهنگی اطلاعاتی با شرکای راهبردی واشنگتن در منطقه تقویت گردد.
* کانال مستقیمی برای ارتباط در سطح عالی با ایران برقرار شود تا نگرانیهای واشنگتن بیواسطه به مقامات ارشد ایران منتقل گردد.
* در صورت خروج یکجانبه آمریکا از برجام بدون دلایل کافی، تبعات پایین مورد انتظار خواهد بود:
- ازسرگیری تحریمهای یکجانبه واشنگتن علیه تهران در حوزه هستهای که قطعا ایران در واکنش، آمریکا را ناقض برجام معرفی خواهد کرد.
- احتمال عدم همراهی اتحادیه اروپا با تصمیم آمریکا؛ که به روسیه و چین امکان خواهد داد به آرزوی دیرین خود یعنی ایجاد شکاف در غرب جامه عمل بپوشانند.
- محتمل است که ایران برنامه غنیسازی خود را به وضعیت قبل از برجام بازگرداند.
- تندروها در ایران قدرت خواهند گرفت.
- احتمال درگیری نظامی با ایران که بیش از 80 میلیون جمعیت دارد، افزایش مییابد.
گفتنی است رفتار رئیسجمهور جدید آمریکا نشان داده که وی با روحیه تاجرانه خود در صدد بهرهبرداری و امتیازگیری حداکثری از برجام با استفاده از ابزار تهدید و فشار است.
منتقدان داخلی او در ساختار قدرت ایالاتمتحده نیز البته در این سودا با ترامپ شریکند، منتها در تاکتیک اجرا با او اختلاف نظر دارند.
در مقطع کنونی که آمریکا شاهد نافرجام ماندن برنامههای خود در منطقه است و بهخوبی دریافته که اراده جمهوری اسلامی ایران در تحولات جاری نقشی تعیینکننده دارد، بیش از پیش احساس ضعف کرده و در صدد پیشبرد اهدافش از طریق پلانهای متنوع میباشد.
ارائه پیشنهادات فوق که همچنان مشتمل بر دیدگاه برتریجویانه و زیادهخواهانه است، حاکی از تمامیتخواهی عناصر نقشآفرین در نظام سلطه میباشد که در نهایت سودی برای ایران در بر نخواهد داشت؛ خاصه آنکه میکوشند با بزرگنمایی "هیولای تحریم" و "لولوی جنگ" تصمیمسازان ایرانی را -بهزعم خود- دچار خطای محاسباتی نمایند.