ناگفته های داود رشيدي از نيم قرن فعاليت هنرياش
تاریخ انتشار: 95/06/05 11:54
ايسنا/ داود رشيدي همچنان يکي از آرزوهايش اين بود که در يک نقش خوب مقابل دوربين برود و خطاب به بازيگران جواني که وارد اين حرفه ميشوند، گفته بود: عطش قدرت، عطش پول درآوردن از چيزهاي بد دوران ماست. بازيگر به تماشاگر احتياج دارد و تماشاگر هم به بازيگر.
داود رشيدي که در هشتاد و سه سالگي از دنيا رفت، دو سال قبل در هشتاد و يکمين سالروز تولدش و بعد از نيمقرن فعاليت هنري در ديداري که خبرنگار ايسنا با اين هنرمند داشت، همچنان سرشار از عشق و اميد به کارش بود و آرزو داشت در يک نقش خوب مقابل دوربين برود.
داود رشيدي که در هشتاد و سه سالگي از دنيا رفت، دو سال قبل در هشتاد و يکمين سالروز تولدش و بعد از نيمقرن فعاليت هنري در ديداري که خبرنگار ايسنا با اين هنرمند داشت، همچنان سرشار از عشق و اميد به کارش بود و آرزو داشت در يک نقش خوب مقابل دوربين برود.
در ادامهي گفتوگوي ايسنا را با اين بازيگر سينما،تئاتر و تلويزيون ايران بازخواني ميخوانيم.
احترام برومند چهره آشناي کودکان دهه 50 هم که او را به عنوان مجري برنامه کودک تلويزيون ميشناختند، در اين ديدار در کنار داود رشيدي حضور داشت و در يادآوري خاطراتي، همسرش را ياري ميکرد.
ترجمه نمايشنامهاي براي اجرا
داود رشيدي دو سال قبل درباره فعاليتهايش گفته بود: مشغول ترجمه نمايشنامهايي هستم. کتابهايي را اشتراک دارم که پسرم از سوييس برايم ارسال ميکند و از ميان آنها نمايشنامههايي که خوب باشد را انتخاب ميکنم و يا خودم و يا به شخص ديگري براي ترجمه ميدهم. «اشميت» را هم از همين کتابها انتخاب کردم که شهلا حائري ترجمه کرد و همچنين «منهاي 2» را که به روي صحنه بردم.
الان نمايش «مثل باران ميبارد» را پسنديدم، مشغول ترجمه آن هستم و دوست دارم خودم کار کنم اگر روزگار کمک کند. آخرين کارم سال 90 «آقاي اشميت کيه؟» بود و قبل از آن هم «منهاي 2» را در تئاتر شهر کار کردم که خوشبختانه هر دو با استقبال روبرو شدند.
تئاتر هميشه در اولويت بوده
رشيدي با بيان اينکه هميشه تئاتر برايش اولويت بيشتري نسبت به سينما و تلويزيون داشته است با يادآوري روزهاي شروع فعاليت هنرياش يادآور شده بود: کار هنريام را با آقاي نوشين شروع کردم و بعدها وقتي پس از پايان تحصيلاتم به ايران بازگشتم در سال 42 گروه تئاتر "امروز" را در اداره تئاتر آن زمان تشکيل دادم که افرادي چون مرضيه برومند، سوسن تسليمي، پرويز فنيزاده، خسرو شجاعزاده، فهيمه راستگار، يدالله شيراندامي، سياوش طهورث و بعدها مهدي هاشمي و داريوش فرهنگ در آن مشغول بودند و در سنگلج کار ميکرديم.
احترام برومند در ادامه صحبتهاي رشيدي به تشکيل اولين گروه تئاتر براي کودکان اشاره کرد وگفته بود: اين گروه را آقاي رشيدي در واحد نمايش تلويزيون به همان نام «تئاتر امروز» راه انداخت. با مرضيه و راضيه برومند، بهرام شاه محمدلو، رضا بابک، سعيد پورصميمي و چند نفر ديگر که فعاليتش تا سال 57 ادامه داشت و بعد به هم خورد.
«فرار از تله» و ورود به سينما
داود رشيدي درباره حضورش در سينما، «فرار از تله» را اولين فيلماش دانست و مطرح کرده بود: با جلال مقدم از جواني دوست بوديم. روزي به خانه ما آمد و گفت: «داود ميخواهم يک فيلم با تو بسازم». سناريو را داد و خوشم آمد و بعد در پشت بام خانه با هم نشستيم و صحبت کرديم. او آدم روشنفکري بود که متأسفانه سالهاي آخر عمرش درگير بيماري شد.
گفتند مواظب بهروز باش
اين بازيگر با اشاره به همکارياش با بهروز وثوقي يادآور شده بود: به من ميگفتند مواظب بهروز باش. او سوپراستار است و نقش تو را ميخورد و سر تدوين ميرود و نقش را کم و زياد ميکند. وقتي اين حرفها را ميشنيدم. برايم عجيب بود. اما خيلي با هم دوست شديم و بسيار من را کمک کرد. اصلا اينگونه که ميگفتند نبود و بسيار رفيق و همراه بود. در اولين روز کارم تفاوت زياد سينما با تئاتر تو ذوقم زد و تصميم گرفتم ادامه ندهم اما همان شب صحبتهاي بهروز تأثير مثبتي در ذهنم گذاشت.
دو فيلم اولم را در کنار سوپراستارهاي آن موقع بازي کردم. در «ميعادگاه خشم» فردين حضور داشت که آن هم تجربه خوبي بود و بعدها در فيلم «جهنم+من» که خودش کارگرداني کرد نيز بازي کردم.
رشيدي که سالها به عنوان مديريت گروه نمايشات و سرگرميهاي "تلويزيون ملي" مسئوليت داشته با يادآوري آن روزها گفته بود: از سال 52 مسئوليت اين گروه را داشتم و تمام نمايشها، سريالها، سرگرميها و مسابقات تلويزيون زير نظر آن ساخته ميشد. از کارهاي شاخصي هم که در آن زمان ساخته شد ميتوان به سريال «دايي جان ناپلئون» ناصر تقوايي اشاره کرد و همچنين «هزاردستان» علي حاتمي که قراردادش با عنوان «جاده ابريشم» در آن سالها بسته شد.
برومند در ادامه صحبتهاي رشيدي با بيان اينکه آقاي تقوايي براي نقش اسدالله ميرزا«دايي جان ناپلئون» به آقاي رشيدي پيشنهاد داده بود، مطرح کرده بود: اما به علت مسئوليت سنگين در تلويزيون فرصت کافي براي بازي در اين سريال نداشت.
رشيدي هم در ادامه گفته بود: نميتوانستم هر روز حضور پيدا کنم. به تقوايي گفتم هفتهاي دو روز ميتوانم که قبول نکرد. او بازيگر را تمام وقت در اختيار ميخواست.
سال 58 خواستند از تلويزيون تقاضاي بازنشستگي کنم، همين کار را کردم اول با تقاضاي بازنشستگي موافقت شد و بعد اخراجم کردند تا حقوق نگيرم. بچههاي جوان در گروه پاکسازي بودند، آمدند و گفتند ما شما را پاکسازي نميکنيم، اخراج ميکنيم تا جاي ديگر بتوانيد کار کنيد. من هم خداحافظي کردم و رفتم.
رشيدي با مرور آثار سينمايياش «کندو» را از موفقترين فيلمهايش دانسته و گفته بود:در اين فيلم هم با بهروز وثوقي هم بازي بودم. حتي الان بچههاي نوجوان به من «آقا حسيني» ميگويند. کار فريدون گله که متأسفانه او هم در سالهاي آخر عمرش به هم ريخته بود. ميخواست «کندو 2» را بسازد. آمد و سناريواش را به من داد که عمرش نرسيد.
اين بازيگر کارهايش با علي حاتمي را از آثار مورد علاقهاش ميدانست و مطرح کرده بود: با حاتمي دوست نزديک بوديم. در کلاسهايي که در دانشگاه داشتم با هم آشنا شديم و از همانجا دوستي بين ما برقرار شد و معمولا کارهايش را با من در ميان ميگذاشت. نمايش «حسن کچل» نوشته او را به روي صحنه بردم که بسيار مورد توجه قرار گرفت. نقش مفتش شش انگشتي در «هزار دستان» را خيلي دوست داشتم. همچنين رضا شاه در «کمال الملک» که از کارهاي خوبم است.
رشيدي که بعد از فيلم «پرچمهاي قلعه کاوه» در سينما و مجموعه «کلاه پهلوي» در تلويزيون فعاليت بازيگري نداشت و بيشتر به تئاتر پرداخته با بيان اينکه نقشخوبي پيشنهاد نشد، در ادامه گفته بود:خيلي سال است در سينما بازي نکردم و پيشنهادات بيشتر نقش هاي کوچک شده که مناسب نيست. همچنين تلويزيون هم کار خوبي پيشنهاد نميشود.
وي به طنز ميگفت: در سينما جوان اول ميخواهند که ما نيستيم.
آرزوهاي زيادي در بازيگري دارم
داود رشيدي در بخش ديگري از اين گفتوگو مطرح ميکرد: هنوز علاقه زيادي به بازيگري دارم و کار خوبي باشد حتما قبول ميکنم. آرزوهاي زيادي در بازيگري دارم و علاقمندم نقش خوبي را براي کارگردان خوبي بازي کنم.
احترام برومند و داود رشيدي
احترام برومند هم که از سال 47 در کنار داود رشيدي حضور دارد يک روزنامه نگار را مسبب اين آشنايي و ازدواج ميداند و ميگويد: حاصل اين ازدواج دو فرزند به نام ليلي و فرهاد است. ليلي فعاليت بازيگري دارد. فرهاد هم دکتري برق دارد و در دانشگاه پلي تکنيک لوزان به عنوان پروفسور کرسي دائمي دارد. او جايزه بلوندل، معتبرترين جايزه مهندسي دنيا را دريافت کرده و در کارش بسيار موفق است.
داود رشيدي هيچ وقت نا اميد نميشود
وي 46 سال زندگي مشترکش را پر از شادي، خوبي و اتفاقات مختلف دانست و با اشاره به ويژگيهاي رشيدي مطرح کرد:او هيچ وقت نااميد نميشود.هر وقت اتفاق بدي برايمان ميافتاد که بسيار هم بوده با تلاش بيشتر و اميد بيشتري راهش را ادامه ميداد. هيچ وقت نق نميزند، هيچ وقت طلبکار نبوده و هيچ وقت هم گله نميکند که اين به نظر من فوقالعاده است چون بيشتر ما مرتب عادت داريم گله کنيم و طلبکار باشيم. با وجود جفاهايي که در حقاش شده اما هيچ وقت کوچکترين گلهاي نکرده و کوچکترين توقعي نداشته است. هميشه هم تا آنجا که توانسته بدون تظاهر خدمت کرده است.
داود رشيدي در حاليکه در ميان صحبتهاي همسرش وارد شد به شوخي مهمترين ويژگياش را خوش اخلاقي و خوش تيپي عنوان کرد.
برومند درباره بهترين کارهاي رشيدي گفته بود: «شيلات» را دوست داشتم و فيلمي بود که بازتاب خيلي خوبي داشت. همچنين «تاتوره» که آن زمان تکان دهنده بود. «فرار از تله»، «کندو» و «گلهاي داودي» هم دوست دارم.
ارتباط با هم دورهها
رشيدي هم درباره ارتباط با هم دورهها و همکارانش گفته بود: با بسياري از آنها ارتباط تلفني دارم. تلفني با کشاورز حال و احوال ميکنيم که پايش ناراحت است و نميتواند راه برود. با نصيريان هم صحبت ميکنم. در قديم هم با انتظامي و مشايخي رفت و آمد داشتيم که کمکم سن که بالا ميرود رابطه هم کم ميشود. اسماعيل شنگله و سيروس ابراهيمزاده مرتب سر ميزنند، داريوش اسدزاده، علي دهکردي و عليرضا خمسه تلفن ميکنند، رضا بابک دائم ميآيد و واقعا با محبت است. محمود بصيري هم آدم بسيار معرفتي است که هم تلفن ميزند و چند روز يک بار هم به سراغمان مي آيد.
اين بازيگر درباره کتابهايش که جلد اول آن رونمايي شد هم گفته بود: آقاي منصوري چهار، پنج سال است که مشغول آماده کردن اين کتابها هستند. يک جلد بيرون آمده که مربوط به نمايشنامههايم است. جلد دوم هم که مربوط به نمايشها است آماده شده و سومي مربوط به نمايش«در انتظار گودو» است. جلد چهارم هم مربوط به زندگي تئاتري است که صحبتها کامل شده و بايد آماده شود که اميدوارم زودتر اين اتفاق بيافتد.
رشيدي که از علاقمندان مسابقات فوتبال بود در بخش ديگري از گفتوگويش درباره بازيهاي جام جهاني فوتبال که در مقطع انجام اين گفتوگو برپا ميشد، گفته بود: بازيها را ميبينم و خوشبختانه ايران حضور خوبي داشت. مسابقات واليبال را هم پيگيري ميکنم که آنها هم بسيار خوب بازي ميکنند. خودم هم در دبيرستان در بروکسل واليباليست و کاپيتان تيم بودم.
با حاتمي مثل برادر بوديم
داود رشيدي در پايان اين ديدار درباره سالروز تولدش بار ديگر به شوخي با بيان اينکه از تولدش به دليل اينکه خيلي کوچک بوده است، چيزي يادش نميآيد، گفته بود: ناراحتم از اينکه يک سال از عمرم گذشته اما خوشحالم سال جديدي آغاز ميشود.از اين دوران طي شده راضي هستم اما ميشد بهتر باشد. آن دورهاي که با حاتمي بودم خيلي خوب بود و مثل دو برادر با هم بوديم.
عطش پول درآوردن از چيزهاي بد دوران ماست
رشيدي همچنين خطاب به بازيگران جواني که وارد اين حرفه ميشوند، گفته بود: عطش قدرت، عطش پول درآوردن از چيزهاي بد دوران ماست. بازيگر به تماشاگر احتياج دارد و تماشاگر هم به بازيگر. اين دو بايد با هم هم سنگ باشند. بازيگراني بودند در برخي نقشها موفق بودند اما دوباره موفقيتشان تکرار نشد. بازيگر بايد سعي کند پيشرفت کند و در حال درجازدن نباشد. بازيگراني بودند که سريع بعد از يکي دو کار فيد شدند چون از بازيگري چيز ديگري ميخواستند. نقش براي بازيگر بايد جايي براي نفس کشيدن باشد و از تازگياش لذت ببرد.
داود رشيدي متولد ۲۵ تير ۱۳۱۲ در تهران، فارغ التحصيل کنسرواترا ژنو در رشته کارگرداني و بازيگري تئاتر و ليسانس حقوق سياسي از دانشگاه ژنو بود که 5 شهريور ماه به دليل ايست قلبي از دنيا رفت، او طي چند سال اخير از بيماري آلزايمر رنج ميبرد.
از آثار شاخص اين بازيگر ميتوان به فيلمهاي سينمايي «فرار از تله»، «خروس»، «کندو»، «اعدامي»، «مرز»، «رهايي»، «جايزه»، «هيولاي درون»، «کمال الملک»، «شيلات»، «خانه عنکبوت»، «گلهاي داوودي»، «تاتوره»، «بيبي چلچله» و سريال هاي «هزاردستان»، «کوچک جنگلي»، «گرگها»، «عطر گل ياس»، «امام علي(ع)»، «گل پامچال»، «آواي فاخته»، « تنهاترين سردار»، «ولايت عشق»، «خاطرات يک خبرنگار»، «معصوميت از دست رفته»، «مختارنامه» و «کلاه پهلوي» اشاره کرد.
وي همچنين سابقه تهيه چند فيلم سينمايي از جمله «الو الو من جوجو ام»، «قطعه ناتمام»، «امتحان» و «صبحي ديگر» را نيز دارد.