در حکایتها آمده است؛ شخصی ابلیس، یعنی همان شیطان بزرگ را در خواب دید که طنابهای کوتاه و بلند فراوانی به دست دارد. با تعجب پرسید؛ این همه طناب برای چیست؟ ابلیس گفت؛ هر یک از این طنابها را به گردن یکی از بندگان خدا میاندازم و آنها را از صراط مستقیم منحرف کرده و به سوی خود میکشانم. طرف که حیرتش به کنجکاوی تبدیل شده بود، پرسید؛ کدامیک از این طنابها را برای من در نظر گرفتهای؟ شیطان بزرگ خندید و گفت؛ تو که خودت با پای خود به سوی من آمدهای دیگر نیازی به طناب و کش و واکش نداری! این طنابها برای کسانی است که در مقابل من مقاومت میکنند و حاضر به رویگردانی از صراط مستقیم نیستند.