در طول تاریخ، فرمانروایانی حکمرانی کردهاند که دوران حکومتشان، برای مردم کابوس بوده است. حاکمانی خونریز و بیرحم که برای کوچکترین خطای کرده یا ناکرده، حکم مرگ فجیع صادر میکردند، گوش و بینی میبریدند، زندهزنده میسوزاندند و شمر هم جلودارشان نبود! بعضیها به گزارشهایی که درباره این حکمرانان در متون تاریخی آمده، اوراق سیاه نام دادهاند که البته چندان هم بیربط نیست.
برخی گمان میکنند این سفاکیها، بیشتر جنبه قدرتنمایی و ابراز وجود داشته و برای بیرون راندن رقبا از صحنه، استفاده میشده است. اما وقتی اوراق کتابهای تاریخی را زیر و رو میکنیم، به صفحاتی بر میخوریم که از آنها بوی جنون خونریزی به مشام میرسد؛ انگار حاکم خونریز، آدم میکشد تا لذت ببرد. حجاج بن یوسف ثقفی، نمونه مشهوری در این زمینه است؛ میگویند او برای آنکه اشتهایش باز شود، دستور میداد هر روز سر انسانی را در مقابل او ببرند؛ البته این روایت بیشتر به یک اغراق شبیه است، اما میتواند ریشه در حقیقتی تاریخی داشته باشد. شبیه این آدمهای روانی را که در کسوت فرمانروا به جان مردم افتادهاند، میتوان در تاریخ یافت و در این نوشتار، با تعدادی از آنها آشنا میشوید.
(۳۷ تا ۶۸ میلادی)
بدون هیچ اغراقی، مقام روانیترین امپراتور روم، به نرون کلاودیوس سزار آگوستوس ژرمانیکوس، معروف به نرون میرسد. او با دسیسه مادرش به قدرت رسید، اما مدتی بعد، مادرش را کُشت. نرون علاقه عجیبی به خونریزی داشت. در دوره او بازار مسابقات گلادیاتورها گرم بود. وی توانست مخالفان داخلی را سرکوب کند، اما از ایرانیان شکست سختی خورد و جنونش بیشتر تحریک شد؛ بخشی از شهر رم را آتش زد و گناه آن را به گردن مسیحیان انداخت. اقدام روانپریشانه او، چندی بعد با سوزاندن کامل شهر رم که مورخان رومی دلیل آن را «جنون قیصری» میدانند، کامل شد. هزاران تن از شهروندان رومی، طی این اقدام، اسیر مرگ شدند. نرون، شخصیتهای معروف رومی را هم، مانند «سِنِکا»، فیلسوف و نمایش نامه نویس برجسته، مجبور به خودکشی میکرد. این اقدامات، جان مردم را به لبشان رساند و شورشی بزرگ علیه وی به راه افتاد. نرون که در محاصره افتاده بود، در ۹ ژوئن سال ۶۸ میلادی، دست به خودکشی زد.