زنده باد ولایت : استاد جوان دانشگاه و شاگردش سه سال قبل سر سفره عقد نشسته بودند، وقتی در زندگی مشترک به بنبست رسیدند، راهی دادگاه خانواده شدند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: زن و مردی که روبهروی قاضی نشسته بودند، تا سه سال پیش در یکی از دانشگاههای تهران بهعنوان استاد و دانشجو سرگرم کار و زندگی خودشان بودند. اما در آن صبحِ سرد زمستانی بهعنوان زن و شوهر باید درباره پروندهای حرف میزدند که با موضوع دادخواست «مطالبه مهریه» به جریان افتاده بود.
«جابر» بهعنوان استاد در چند دانشگاه تدریس میکرد و آنطور که میگفت در طول سال بیشتر از ۱۲۰۰ دانشجو در کلاسهایش حضور دارند. مردی ۳۸ ساله بود، کت و شلوار اتوکشیدهای بر تن داشت که با پیراهن چهارخانه و پلیور قرمز همخوانی داشت، عینک طبی زده بود و هر چه میگفت در تکه کاغذی یادداشت میکرد. همسرش «شراره» ۲۸ ساله و کارمند یک شرکت خصوصی بود که مانتوی سفید و مشکی رنگ پوشیده بود و شال گلداری هم بر سر داشت. مرد آرام سخن میگفت و بر خلاف او زن تند تند و با هیجان حرف میزد.