داستان واقعي/ ماجراي ميوه خريدن شهيد بابايي
تاریخ انتشار: 95/05/17 10:56
فرهنگ نيوز/ جنگ که شروع شد او فرمانده پايگاه اصفهان شد. از سرواني به سرهنگي ارتقا پيدا کرد .اوايل انقلاب مي گشتند و آدم هايي را که قبلا هم خوب بودند پيدا مي کردند . وقتي مسوليتش زيادتر شد بالطبع او را کم تر مي ديدم . حسرت يک صبحانه دور هم خوردن به دلم مانده بود . صبح زود بلند مي شد . قرآن مي خواند. صداي زيبايي داشت . بعد لباس پروازش را مي پوشيد و مي رفت . توي جيب لباس پروازش حرز گذاشته بودم تا سالم برگردد.
خودش مي گفت: "هر بار که از خانه مي رم بيرون و با من خداحافظي مي کني به اين فکر هم باش که شايد همديگر را نديديم ." شغلش خطرناک بود. توي جنگ هم نقل و نبات پخش نمي کردند. من هم بدرقه اش مي کردم و مي آمدم تا به کارهاي خودم برسم . خودم ،هم زن خانه بودم هم مرد خانه .رانندگي را از عباس يادگرفته بودم . در پايگاه دزفول با ماشين پيکان جوانان رانندگي يادم دادکه سر همان جريان تمرين رانندگي ، ماشين اوراق شد.
اين سادگي در زندگيمان هم بود. از جهيزيه ام مبل و صندلي ام باقي مانده بود (پرده ها راهم خودم مي بردم هر مدرسه اي که مي رفتم به کلاس مي زدم ) که آن را هم اول انقلاب به جهاد داد. در مهماني و رفت و آمد ها همين طور ، به من سفارش مي کرد فقط يک نوع غذا درست کنم . براي مهمان سرزده هم که مي گفت هرچه خودمان داريم بياوريم ، حتي اگر نان و ماست باشد .
يک شب که مهمان آمده بود رفت تا ميوه بگيرد . خودش وقتي خانه بود ، هر چقدر هم خسته از سرکارش برگشته بود، نمي گذاشت خريد بيرون را من بکنم . برگشتن چند کيلو سيب کوچک و ناجور خريده بود . گفت "اين ها چيه گرفتي ؟ چه طور مي شود گذاشت جلوي مهمان ؟" گفت :"چه فرقي مي کند ، بالام جان ؟ سيب پوستش را بگيري همه شان شکل هم مي شوند."پيرمردي را آن جا ديده بود که بساط دارد و کسي سيب هايش را نمي خرد. رفته بود و همه اش را خريده بود .
ميوه خوردن خودش جالب بود. ميوه هايي که در دسترس اکثر مردم نبود ، مثل موز و اين ها اصلا نمي خورد . مي گفتم: "بخور ، قوت داره ." مي گفت :"قوت را مي خواهم چه کار ؟ من ورزشکارم . چه طور موزي بخورم که گير مردم نمي آيد ." صدايش را عوض مي کرد و مي گفت: "مگر تو من را نشناختي زن ؟" همين ميوه هاي معمولي را هم قبل از اين که بخورد ، برمي داشت و دردستش مي چرخاند و نگاهشان مي کرد . مي گفت: "سبحان الله …." تا کلي نگاهشان نمي کرد ، نمي خورد.