درخواست طلاق پس از ازدواجي که با يک لايک آغاز شده بود
تاریخ انتشار: 95/06/09 9:2
ايران/ «ستاره» و «مسعود» در دهکده جهاني با هم آشنا شده بودند. رابطهشان با يک لايک آغاز و به ازدواج انجاميده بود، اما در دنياي حقيقي هنوز دو سال از زندگي مشترک آنها نگذشته بود که راهشان به دادگاه کشيده شد تا از هم جدا شوند.
زن و مرد جوان، جدا از هم روي صندلي شعبه 276 دادگاه خانواده نشسته بودند تا جلسه رسيدگي به دادخواست آنها آغاز شود. با هم حرف نميزدند و در سکوت سنگين اتاق هر کدام به ديوارهاي يک سوي اتاق نگاه ميکردند. اين دومين بار بود که طي دو سال زندگي مشترک براي طلاق اقدام کرده بودند ادامه دارد...
.
درخواست طلاق پس ا
زن و مرد جوان، جدا از هم روي صندلي شعبه 276 دادگاه خانواده نشسته بودند تا جلسه رسيدگي به دادخواست آنها آغاز شود. با هم حرف نميزدند و در سکوت سنگين اتاق هر کدام به ديوارهاي يک سوي اتاق نگاه ميکردند. اين دومين بار بود که طي دو سال زندگي مشترک براي طلاق اقدام کرده بودند.
«ستاره» 27 ساله، تحصيلکرده رشته طراحي و شغلش مرتبط با عکاسي هنري بود. اما «مسعود» 35 ساله، با تحصيلات دانشگاهي يک فروشگاه چاپ کارت عروسي را اداره ميکرد. هر دو عضو يک گروه تلگرامي بودند که پس از رابطه مجازي کوتاهي در همان فروشگاه قرار گذاشته بودند تا يکديگر را ببينند. بهانه نخستين ملاقات هم چاپ يک کارت عروسي متفاوت براي دوستي مشترک بود. استمرار رابطه مجازي در جهان اينترنتي باعث شده بود که به هم دلبسته شده و رابطهشان را در دنياي حقيقي ادامه دهند. بنابراين مدتي بعد از آشنايي تصميم به ازدواج گرفتند.
قاضي «حسن عموزادي» پس از مطالعه اوراق پرونده همان سؤال هميشگي را از زن و شوهر جوان پرسيد و جلسه رسيدگي آغاز شد. او ابتدا از مرد درباره علت درخواست طلاقشان سؤال کرد.
«مسعود» قدري تأمل کرد و گفت:«آقاي قاضي؛ ازدواج ما از همان ابتدا هم اشتباه بود. خيلي عجله کرديم و بدون شناخت کافي از هم وارد زندگي مشترک شديم.»
قاضي سپس رو به زن جوان سؤال خود را تکرار کرد. «ستاره» سرش را طوري تکان داد که يعني همسرش مسأله را درست بيان نکرده و بعد گفت:«اوايل مشکلات زيادي نداشتيم و فکر ميکرديم بهترين انتخاب را داشتهايم. اما به مرور مشکلاتمان زياد شد تا جايي که حالا بر سر هر موضوعي با هم اختلاف پيدا ميکنيم.»
قاضي متوجه شده بود که آنها به جاي طرح مشکلات اساسي درددل ميکنند، از آنها خواست درباره مهمترين مشکلات شان حرف بزنند. اين بار هم مرد زودتر حرف زد و گفت:«ما مشکلات اساسي زيادي با هم داريم. مثلاً من به خاطر جشن عروسي باشکوهي که برگزار کرديم ميليون ها تومان بدهي دارم و تا دير وقت مشغول کار در مغازه هستم، اما همسرم انتظار دارد هر روز به ميهمانيهاي مختلف برويم. از طرف ديگر همسرم بسيار پرخاشگر است و به محض اينکه مشکلي پيش ميآيد خيلي زود از کوره در ميرود و سر و صدا راه مياندازد. وقتي هم اعتراض ميکنم تهديد ميکند که به کمک مادر و برادرش که در خارج زندگي ميکنند، مهاجرت ميکند و...»
ستاره که انگار از حرف مسعود عصباني شده بود حرف شوهرش را قطع کرد و با صداي بلندتري گفت:«آقاي قاضي دروغ ميگويد... الان گفت که بدهي دارد اما هر ماه فقط يک ميليون تومان هزينه قليان و قهوه خانهاش ميشود. هر وقت هم خانه باشد روي کاناپه دراز ميکشد يا فوتبال تماشا ميکند يا کلش بازي ميکند يا قليان ميکشد...»
اين بار مسعود حرف همسرش را قطع کرد و گفت:«فعلاً که يک هفته است قليان نميکشم. اما خودت هم دائم سرت به گوشيت گرم است وداري با دوستان بيوه ات چت ميکني. خوب ميداني همانها باعث بيتوجهي تو به زندگي خانوادگي ات شدهاند. اين هم شد کار که از صبح تا شب اين و آن را لايک کني؟...»
قاضي عموزادي همانطور که شاهد جر و بحث آن دو بود، از زوج جوان خواست نسبت به هم گذشت داشته باشند و به جاي وقت گذراني در شبکههاي مجازي و بازي با گوشي بيشتر با هم وقت بگذرانند. اما در ادامه مسعود ماجراي دخالت مادرزنش در زندگيشان و تلاش او براي دريافت اقامت همسرش را پيش کشيد و از نوع لباس پوشيدن همسرش نيز ايراد گرفت. ستاره هم ساکت ننشست و از مانتو و روسري سادهاي که بر تن داشت دفاع کرد و از بداخلاقي همسرش گفت. مرد اين بار از بردن جهيزيه بدون اطلاع قبلي حرف زد و زن هم مسأله ديگري را پيش کشيد.
اين بحث و مشاجره دقايقي ادامه داشت، اما در نهايت هيچ يک از آنها حاضر نشدند از خواستهشان براي طلاق صرفنظر کنند.
بر اساس دادخواست مطرح شده، زن و مرد درباره بخشيدن مهريه 368 سکهاي زن توافق کرده بودند. جهيزيهاي در کار نبود و براي مرد هم جز وديعه آپارتماني در شمال تهران - که با عقب افتادگي چند ماهه اجاره همراه بود- چيزي باقي نمانده بود. درعين حال او بايد چند ده ميليون تومان بدهي و هزينه مراسم مجلل عروسي را هم پرداخت ميکرد، بيآنکه حتي چند ماه با خوشي زير يک سقف با هم زندگي کرده باشند. با اين حال قاضي عموزادي آنها را به واحد مشاوره فرستاد تا هفته بعد با نتيجه آن بازگردند. هر چند به نظر ميرسيد آنها بيشتر به مشاوره قبل از ازدواج نياز داشتند تا راهنماييهاي پس از ازدواج .