اخیرا طبق آماری که مرکز آمار ایران اعلام کرده بیشترین جمعیت بیکار کشور بین سنین 20 تا 24 سال قرار دارند. البته بازهی زمانی 24 تا 30 سال هم تقریبا به همین شکل است. لابد الان همهتان در حالی که دارید در صفحه نیازمندیهای روزنامه دور شماره تلفن استخدامیها خط میکشید، میگویید خودمان میدانستیم خیلی زحمت کشیده ایشان. ولی بیاییم موضوع را بشکافیم ببینیم به راستی چرا جوانان ما بیکار هستند و خیابانها را دور دور میکنند؟
نظریه اول: تعداد جوانان بیشتر از تعداد کارهاست
سوال اینجاست که چرا این همه جوان را یکجا ریختیم توی جامعه؟ یک منبع آگاه پاسخ داد: «یهویی شد!» سازمان نظام وظیفه هم اعلام کرد: «حالا ما دو سال سرشان را گرم میکنیم، دوماه هم اضافه خدمت برایشان میزنیم، بالاغیرتا بیشتر از این نمیتونیم» همچنین از یکی از مسئولان جویا شدیم، گفت: «شاید در اولین صبحانه کاریمان برنامه افزایش تعداد کارها را در دستور جلسه قرار دهیم» منبع آگاه ما در پایان این را هم خاطر نشان کرد که برای تعادل تعداد کار و جوانان داریم تعدادیشان را فرار مغزها میکنیم. خب این هم راهی است فقط خدا کند این قدر مغزها را فراری ندهیم که تهش فقط سیراب شیردان و پاچه برایمان باقی بماند. از منبع آگاه خواستیم ما را هم فراری دهد که ما را لب مرز گرفتند و مجبور شدیم یک موز برداریم و برگردیم.
اخیرا طبق آماری که مرکز آمار ایران اعلام کرده بیشترین جمعیت بیکار کشور بین سنین 20 تا 24 سال قرار دارند. البته بازهی زمانی 24 تا 30 سال هم تقریبا به همین شکل است. لابد الان همهتان در حالی که دارید در صفحه نیازمندیهای روزنامه دور شماره تلفن استخدامیها خط میکشید، میگویید خودمان میدانستیم خیلی زحمت کشیده ایشان. ولی بیاییم موضوع را بشکافیم ببینیم به راستی چرا جوانان ما بیکار هستند و خیابانها را دور دور میکنند؟
نظریه اول: تعداد جوانان بیشتر از تعداد کارهاست
سوال اینجاست که چرا این همه جوان را یکجا ریختیم توی جامعه؟ یک منبع آگاه پاسخ داد: «یهویی شد!» سازمان نظام وظیفه هم اعلام کرد: «حالا ما دو سال سرشان را گرم میکنیم، دوماه هم اضافه خدمت برایشان میزنیم، بالاغیرتا بیشتر از این نمیتونیم» همچنین از یکی از مسئولان جویا شدیم، گفت: «شاید در اولین صبحانه کاریمان برنامه افزایش تعداد کارها را در دستور جلسه قرار دهیم» منبع آگاه ما در پایان این را هم خاطر نشان کرد که برای تعادل تعداد کار و جوانان داریم تعدادیشان را فرار مغزها میکنیم. خب این هم راهی است فقط خدا کند این قدر مغزها را فراری ندهیم که تهش فقط سیراب شیردان و پاچه برایمان باقی بماند. از منبع آگاه خواستیم ما را هم فراری دهد که ما را لب مرز گرفتند و مجبور شدیم یک موز برداریم و برگردیم.
نظریه دوم: جوانان تجربه و سابقه ندارند
برای بررسی این نظریه سراغ یک کارمند مسن رفتیم. این کارمند 85 ساله در حالی که داشت روغن زرد توی لیوان مینوشید گفت: «من میزم را به جوانهای روغن گیاهی نمیدهم» در همین زمینه به یکی از ادارات رفتیم که مدیر آنجا به ما گفت: «جوانان باید ده سال سابقه کار داشته باشند تا استخدام شوند و جوانان سابقه کار ندارند.» و در پرسش ما که این سابقه را وقتی هیچ جا استخدام نمیکنید از کجا باید بیاورند گفت: «با من بحث نکن، این قانونه» البته در همین اداره، چشممان به جوانی برخورد که استخدام شده بود و کارمندِ آنجا بود، از او پرسیدیم: «سابقه کار از کجا آوردهای و استخدام شدهای؟» گفت: «از بیادبان» گفتیم: «بی تربیت درست جواب بده». که گریه کنان پیش همان آقای مدیر رفت و گفت: «دایی اینا دارن اذیتم میکنن!» و ما یک گلابی از روی میز برداشتیم و فرار کردیم.
نظریه سوم: کار هست، جوانان کار نمیکنند
خب اگر در این نظریه قدری تامل کنیم این سوال پیش میآید که آیا برای این حجم از فارغالتحصیلان دانشگاهی فرصت شغلی ایجاد کردهایم؟ به همین مناسبت تصمیم گرفتیم به مراکز آموزش عالی برویم تا موضوع را از نزدیک بررسی کنیم. وقتی رفتیم دیدیم توی یک کوچه تنگ و باریک بیست تا مرکز آموزش عالی تاسیس شده. بعد از جلوی هر کدام که رد شدیم به ما تعارف زدند برویم ثبت نام کنیم. یکیشان که داشت آبنبات تعارف میکرد و جلوی در حیاطشان نشسته بود گفت: «بیا اینجا ثبت نام کن عمو ببینه» آن دیگری که زیرزمین خانهشان را مرکز آموزش عالی کرده بود گفت: «پول بده نیا. چهارسال دیگه هم بیا مدرکت رو از زیرزمین بگیر» و مشغول آب و جارو زدن جلوی حیاطشان شد. جلوتر هم یکی میان بساط شیربلال و زالزالکش تعدادی پایاننامه میفروخت و میگفت: «دو تا شیربلال بخر یه دونه پایان نامه ببر». بنابراین یک شیربلال برداشتیم و فرار کردیم.
ما به هر صورت از این سه نظریه به این نتیجه رسیدیم که مسئولان سخت مشغول کار هستند تا زمینه اشتغال را فراهم آورند اما جوانان کمکاری میکنند و سابقه کاریشان را از توی شکم مادرشان با خودشان بیرون نمیآورند. ما نتیجه میگیریم جوانان باید همین دنبال کار گشتن و فرم توی ادارات پر کردن و منتظر تماس شدنشان را ادامه بدهند چون این خودش یک جور کار است و ناشکریست که کار به حساب نیاوریمش. همچنین نتیجه میگیریم که ما رسانهها و روزنامهنگارها هم باید دست از سیاهنمایی برداریم و ماستمان را بخوریم. تا بعد...منبع : جیم