زنده باد ولایت :هوا گرگ و میش بود که با جنازه پدرم به ساحل رسیدم. مادرم، برادرم، همسر و بچههایم، همه فامیل همراه با ماموران کلانتری کنار دریا منتظرمان ایستاده بودند. همین که دیدمشان تعجب کردم؛ نمیدانستم چطور خبردار شدند. انگار با گوشی بهشان زنگ زده بودم و فراموش کرده بودم. پدرم دیسک کمرش را سه بار عمل کرده بود و ماموران گارد عربستانیها تیر را به کمرش زدند.»
[ بازدید : 1695 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]