شش خصلتي که پس از مرگ به کمک مان ميآيد!
تاریخ انتشار: 95/05/17 14:15
باشگاه خبرنگاران/ از امام صادق عليه السلام روايت شده است : شش خصلت است که مؤمن را پس از مرگ سود بخشد:
(يکى ) فرزندى صالح که برايش استغفار کند،
و (دوم ) قرآنى را که قرائت کرده ،
و (سوم ) چاه آبى که حفر کرده
و (چهارم ) درختى که غرس کرده
و (پنجم ) صدقه آبى که جارى نموده
و (ششم ) سنت حسنه اى که بنيان نهاده است و پس از او همچنان بدان عمل شود.
روح انسان در کدام بخش از جسمش قرار دارد؟
تاریخ انتشار: 95/05/17 12:52
مردمان/ روح انسان از دير باز به عنوان موضوعي اسرار آميز مورد بحث و جدل بوده است. باور اکثر مردم اين است که انسان بجز بُعد جسماني که فناپذير است، داراي جنبه اي غير مادي است که با مرگ جسماني هيچگاه از بين نرفته و هميشه تا ابد زنده خواهد ماند که اين موجود غير مادي به عنوان روح آدمي شناخته ميشود. اما روح انسانها در کجاي جسم مادي آنها قرار دارد؟
براي يافتن اين پرسش نگاهي به آناتومي و ساختار چشم مي اندازيم.
همانطور که از تصوير معلوم است، وقتي به محيط اطراف نگاه مي کنيم، تصويري سه بعدي از اجسام پس از عبور از مردمک در شبکيه تشکيل شده و از آنجا از طريق رشته هاي عصب بينايي به مغز منتقل ميشوند. مکانيزم ارسال تصوير به مغز بسيار شبيه انتقال اطلاعات کامپيوتري است. به عبارت ديگر وقتي شما به اجسام نگاه ميکنيد، اطلاعات رنگها و اجسام بصورت داده هاي الکتريکي و با حجم چندين مگاپيکسل در هر لحظه از چشم به مغز منتقل ميشود و در مغز مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد. اما اين تصاوير و اطلاعات ديداري چگونه در نهايت توسط ما درک مي شوند و ديده ميشوند؟
حقيقت اين است که مجموعه جسم انسان و بخش هدايتگر آن يعني مغز، دقيقاً همانند يک کامپيوتر، براي کار کردن نياز به نرم افزاري دارند که بتواند بخشهاي مختلف را در حالت عملياتي قرار دهد و اين نرم افزار چيزي نيست جز همان "روح". روح در واقع بخش کوآنتومي انسان است که بُعد مادي ندارد و براي زنده کردن انسان در کالبد وي قرار ميگيرد.
در مثال بالا نيز وقتي داده ها از طريق رشته هاي عصبي به مغز منتقل ميشوند، طي عملياتي بسيار پيچيده، تصاوير توسط روح انسان ديده و درک ميشوند. البته بايد گفت که روح انسان بخودي خود قادر به درک شهودي است اما چون تا زمان زنده بودن انسان، در کالبد جسماني گرفتار است، بايد از طريق سخت افزار بدن اقدام به ديدن و درک محيط اطراف کند.
اين موضوع زماني مشخص تر ميگردد که به مکانيزم خوابيدن فکر کنيم. وقتي مي خوابيم، روح بصورت موقت از بدن خارج ميشود به همين دليل است که وقتي کسي بصورتي خوابيده که چشم هايش نيمه باز است، قادر به ديدن چيزي نيست چون نرم افزار لازم (روح) جهت درک تصاوير دريافتي از چشم موقتاً وجود ندارد. وقتي خواب مي بينيم معمولاً تصاوير واضح و طبيعي هستند چون اکثر روياها توسط روح ديده ميشوند. در صورتي که هيچگاه نميتوانيد در حالت بيداري چشمهاي خود را ببنديد و مثلاً چهره کسي را بصورت کاملاً واضح در ذهن خود مجسم کنيد. شايد يکي از دلايلي که انسانها بدون بستن چشم نمي توانند بخوابند اين باشد که تعامل روح و مغز وقتي چشم باز است هيچگاه متوقف نميشود و روح امکان خروج از بدن را نمي يابد.در مورد شنيدن هم دقيقاً وضعيت به همين صورت است. وقتي شخصي خواب است. ممکن است صداهايي در محيط وجود داشته باشد اما چون روح خارج از بدن است صداها توسط فرد شنيده نميشود در حالي که هم گوش فعال است و هم مغز.
بنابراين ميتوان نتيجه گيري کرد که آنچه که ما مي بينيم و ميشنويم نه توسط مغز، بلکه توسط روح است که درک ميشود و مغز تنها نقش پردازش اطلاعات را به عهده دارد و به نوعي ميتوان دريافت که محل قرار گرفتن روح انسان در مغز اوست و در واقع يک جنبه از روح، مجموعه دستورالعملهايي است که سخت افزار مغز را بکار مي اندازد.
اگر روح درون انسان نبود، همانند کامپيوتري که فاقد نرم افزار است، عملاً جسم با تمام پيچيدگي هايش فاقد حرکت، احساس و انديشه مي شد. اين روح است که باعث ميشود انسانها بتوانند درکي همه جانبه از محيط اطراف خود داشته باشند و به زندگي ادامه دهند و در انتها اين مرگ است که باعث جدايي روح از انسان ميشود. روح هميشه وجود خواهد داشت و هرگز با مرگ از بين نخواهد رفت.
: کاري که ثوابش از 20 حج بالاتر است
تاریخ انتشار: 95/05/17 12:13
جام جم/ «عن سدير الصيرفي في حديث له طويل قال قال أبو عبد الله ع إذا بعث المؤمن من قبره خرج معه مثال من قبره يقدمه أمامه و کلما رأى المؤمن هولا من أهوال يوم القيامة قال له المثال لا تحزن و لا تفزع و أبشر بالسرور و الکرامة من الله فلا يزال يبشره بالسرور و الکرامة من الله حتى يقف بين يدي الله جل جلاله فيحاسبه حسابا يسيرا و يأمر به إلى الجنة و المثال أمامه فيقول له المؤمن رحمک الله نعم الخارج کنت معي من قبري و ما زلت تبشرني بالسرور و الکرامة حتى رأيت ذلک فمن أنت قال فيقول أنا السرور الذي کنت أدخلته على أخيک المؤمن خلقني الله منه لأبشرک؛
**سدير صيرفى در يک حديث طولانى از امام صادق عليه السلام روايت کرده است که فرمود: هنگامى که خداوند مؤمن را از قبر بر مى انگيزد، همراه او تمثالى که پيشاپيش او به راه مى افتد از قبر خارج مى شود، و چون آن شخص مؤمن با يکى از دشواريهاى ترسناک روز قيامت روبرو شود، آن تمثال به او مى گويد:
اندوهگين و پريشان مباش! و تو را به شادى و بزرگداشت خداوندى بشارت باد؛ و پيوسته چنين باشد تا آنکه در پيشگاه خداوند بايستد، آنگاه خداوند به آسانى از او حساب مى کشد، و فرمان مى دهد که او را بسوى بهشت ببرند، در حالى که آن تمثال در پيش روى مؤمن قرار دارد، و مؤمن به او مى گويد: رحمت حق بر تو باد! تو چه خوب همدمى بودى که با من از قبر (تا به اينجا) همراه شدى و همواره مرا به شادى و کرامت بشارت دادى، به آنچه که مژده مى دادى، دست يافتم، اکنون (به من بگو که) تو کيستى؟ و تمثال در جواب مؤمن مى گويد: من همان شادمانى و سرورى هستم که تو (در دنيا) به برادر دينى خود ارزانى داشتى، خداوند مرا از آن شادمانى و سرور آفريد تا تو را شادمان کنم».
رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله و سلّم : مَن مَشى في عَونِ أخيهِ ومَنْفعتِهِ فلَهُ ثَوابُ الُمجاهِدينَ في سبيلِ اللّه. کسـى کـه بـراى کمک بـه برادر خود و سود رساندن به او اقدام کند پاداش مجاهدان در راه خدا را خواهد داشت .
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :
مَن سَعى في حاجَةِ أخيهِ المسلمِ طَلَبَ وَجْهِ اللّه کَتبَ اللّهُ عز و جل لَهُ ألفَ ألفِ حَسَنةٍ . هر که براى رضاى خدا در راه برآوردن نياز برادر مسلمان خود بکوشد ، خداوند هزار هزار حسنه برايش بنويسد .
الامام الصادق عليه السلام : مَن کانَ في حاجَةِ أخيهِ المؤمنِ المسلمِ کانَ اللّهُ في حاجَتِهِ ما کانَ في حاجةِ أخيهِ. کسى که در پـى بـرآوردن نياز برادر مؤمن مسلمان خود باشد ، تازمانى که در فکر نياز اوست ، خداوند در پى (برآوردن) نياز وى باشد .
الامام الصادق عليه السلام : مَن قَضى لأخيهِ المؤمنِ حاجَةً قضى اللّهُ عز و جل لَهُ يَومَ القِيامَةِ مِائةَ ألفِ حاجَةٍ مِن ذلکَ ، أوَّلُها الجَنّةُ . هر کس يک نياز از برادر مؤمن خود را روا سازد خداوند عز و جل در روز رستاخيز صد هزار نياز او را برآورد که نخستين آنها بهشت است .
الامام الصادق عليه السلام : لَقَضاءُ حاجَةِ امْرئٍ مؤمنٍ أحَبُّ إلى (اللّه) مِن عِشرينَ حِجّةً ، کُلُّ حجّةٍ يُنْفِقُ فيها صاحِبُها مائةَ ألفٍ. روا ساختن حاجت مؤمن نزد خدا از بيست حجّ ، که براى هر حجّ صد هزار (درهم يادينار) خرج کنى ، محبوبتر است .
داستان واقعي/ ماجراي ميوه خريدن شهيد بابايي
تاریخ انتشار: 95/05/17 10:56
فرهنگ نيوز/ جنگ که شروع شد او فرمانده پايگاه اصفهان شد. از سرواني به سرهنگي ارتقا پيدا کرد .اوايل انقلاب مي گشتند و آدم هايي را که قبلا هم خوب بودند پيدا مي کردند . وقتي مسوليتش زيادتر شد بالطبع او را کم تر مي ديدم . حسرت يک صبحانه دور هم خوردن به دلم مانده بود . صبح زود بلند مي شد . قرآن مي خواند. صداي زيبايي داشت . بعد لباس پروازش را مي پوشيد و مي رفت . توي جيب لباس پروازش حرز گذاشته بودم تا سالم برگردد.
خودش مي گفت: "هر بار که از خانه مي رم بيرون و با من خداحافظي مي کني به اين فکر هم باش که شايد همديگر را نديديم ." شغلش خطرناک بود. توي جنگ هم نقل و نبات پخش نمي کردند. من هم بدرقه اش مي کردم و مي آمدم تا به کارهاي خودم برسم . خودم ،هم زن خانه بودم هم مرد خانه .رانندگي را از عباس يادگرفته بودم . در پايگاه دزفول با ماشين پيکان جوانان رانندگي يادم دادکه سر همان جريان تمرين رانندگي ، ماشين اوراق شد.
اين سادگي در زندگيمان هم بود. از جهيزيه ام مبل و صندلي ام باقي مانده بود (پرده ها راهم خودم مي بردم هر مدرسه اي که مي رفتم به کلاس مي زدم ) که آن را هم اول انقلاب به جهاد داد. در مهماني و رفت و آمد ها همين طور ، به من سفارش مي کرد فقط يک نوع غذا درست کنم . براي مهمان سرزده هم که مي گفت هرچه خودمان داريم بياوريم ، حتي اگر نان و ماست باشد .
يک شب که مهمان آمده بود رفت تا ميوه بگيرد . خودش وقتي خانه بود ، هر چقدر هم خسته از سرکارش برگشته بود، نمي گذاشت خريد بيرون را من بکنم . برگشتن چند کيلو سيب کوچک و ناجور خريده بود . گفت "اين ها چيه گرفتي ؟ چه طور مي شود گذاشت جلوي مهمان ؟" گفت :"چه فرقي مي کند ، بالام جان ؟ سيب پوستش را بگيري همه شان شکل هم مي شوند."پيرمردي را آن جا ديده بود که بساط دارد و کسي سيب هايش را نمي خرد. رفته بود و همه اش را خريده بود .
ميوه خوردن خودش جالب بود. ميوه هايي که در دسترس اکثر مردم نبود ، مثل موز و اين ها اصلا نمي خورد . مي گفتم: "بخور ، قوت داره ." مي گفت :"قوت را مي خواهم چه کار ؟ من ورزشکارم . چه طور موزي بخورم که گير مردم نمي آيد ." صدايش را عوض مي کرد و مي گفت: "مگر تو من را نشناختي زن ؟" همين ميوه هاي معمولي را هم قبل از اين که بخورد ، برمي داشت و دردستش مي چرخاند و نگاهشان مي کرد . مي گفت: "سبحان الله …." تا کلي نگاهشان نمي کرد ، نمي خورد.
: حمله برق آساي هواپيماهاي روسيه و سوريه به مقر تروريستها در جنوب حلب
تاریخ انتشار: 95/05/17 14:47
ميزان/ رسانه جنگي سوريه ضمن اعلام عمليات هوايي روسيه و سوريه عليه تروريست هاي مستقر در جنوب استان حلب از مشاهده اجساد عناصر مسلح در محوطه دانشکده توپخانه اين شهر خبر داد.
رسانه جنگ در سوريه گزارش داد: هواپيماهاي نظامي روسيه و سوريه مواضع و تجمعات گروه هاي مسلح را در مناطق جنوبي حلب هدف قرار دادند.
در اين گزارش آمده است که پس از کشته شدن بيش از 500 نفر و مجروح شدن هزاران نفر از افراد مسلح در حلب آنها توانستند يک کريدور نظامي ايجاد کنند.
در گزارش رسانه جنگ در سوريه آمده است که اجساد ده ها نفر از تروريست ها در محوطه دانشکده توپخانه حلب مشاهده مي شود.
حملات هوايي سوريه و روسيه به مواضع تروريست ها نزديک دانشکده توپخانه حلب شديد گزارش شده است.
ردپاي فرزند پادشاه آل سعود در حلب سوريه
تاریخ انتشار: 95/05/17 20:19
فارس/ فعال توئيتري معروف عربستان فاش کرد که وزير دفاع عربستان و جبهه النصره جنگ حلب عليه ارتش سوريه و نيروهاي مقاومت را اداره مي کنند.
فعال توئيتري عربستان که به افشاي اخبار محرمانه آل سعود معروف است، در جديدترين افشگري خود فاش کرد که محمد بن سلمان نه تنها به طرحهاي آمريکايي در سوريه پايبند است، بلکه بر اجراي اين طرحها و متقاعد کردن آمريکاييها اصرار دارد.
«مجتهد» فعال توئيتري معروف عربستان در صفحه توئيتر خود نوشت: «آل سعود از نقش گسترده جبهه فتح الشام (جبهه النصره) در درگيري هاي حلب نگران است.»
وي افزود: «علاوه بر نقش نظامي گسترده جبهه فتح الشام(جفش)، نگراني هايي درباره نقش رسانه اي اين جبهه و انتشار اخبار مربوط به جنگ وجود دارد.»
هشدار آيت الله مصباحيزدي؛ در شرايط خطرناک فرهنگي قرار داريم
تاریخ انتشار: 95/05/17 14:3
فارس/ رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) با بيان اينکه در شرايط خطرناک فرهنگي قرار داريم، گفت: آيا ميشود به بهانه آزادي بگوييم مسائل به ما ربطي ندارد، ما کلاه خود را بچسبيم فقط و بگوييم اين فقط اختلاف سليقه است؟
به گزارش پايگاه اطلاع رساني سازمان بسيج دانشجويي، آيتالله مصباحيزدي در جمع دانشپژوهان بيست و يکمين دوره طرح ولايت خواهران، با بيان اينکه در کره زمين مجموعهاي که اين چنين مجتمع از خواهران دانشجو با چنين هدف مقدسي جمع شده باشند وجود ندارد، گفت: در همين لحظه مطمئناً ميدانيم در روي زمين اجتماعاتي بسيار از دختران وجود دارد که با نيات و تفکرات مختلف از لحاظ ارزشها دقيقا نقطه مقابل اين جمع هستند.
وي در ادامه به بيان چگونگي رسيدن به حق پرداخت و اظهار داشت: اگر کسي از کرهاي ديگر به زمين بيايد و اين اختلافات در روش و بينش و افکار و رفتار انسانها را ببيند چگونه به انتخاب حق خواهد پرداخت؟ آيا ميشود به راحتي گفت ما حقيم و آنها باطل؟ آيا اين اختلافات را ميتوان مانند اختلاف در سلائق دانست يا اختلافي عميق وجود دارد؟
مصباحيزدي گفت: در پاسخ به اين سوال سه پاسخ بيشتر وجود ندارد، يا اينکه بگوييم راه ما درست است، يا بگوييم راه آنها و يا بگوييم همه چيز نسبي است. سوال اينجاست که چگونه بايد به اثبات درست بودن راه خود بپردازيم؟ مگر نه اين است که ديگراني همچون بوداييها و يا حتي داعشيهايي که اين همه جنايت ميکنند به حقانيت خود اعتقاد دارند؟ کسي که حتي به انتحار هم دست ميزند مطمئناً براي خود حقي قائل است. اکثريت فريب خوردهاي که تا اين حد حاضرند براي فکر و اعتقاد خود قرباني بدهند قطعاً و لااقل ظن حقانيت براي خود دارند.
مصباحيزدي تاکيد کرد: بايد دليل خوبي براي اثبات درستي راه خود داشته باشيم، تحولاتي که در افکار افراد و گروهها پيدا ميشود نشانه اين است که اين اختلاف در اعتقادات است و اختلافات ساده نيست. کساني که تا ديروز تابع يک مرام و مسلک و آئيني بودهاند و امروز در اثر تغيير و تحولي تابع مرام و دين ديگري ميشوند، کم نيستند.
وي با ذکر خاطرهاي از سفر 25 سال پيش خود به يکي از کشورهاي جنوب شرق آسيا، گفت: در سفري که به سنگاپور داشتيم تاجر مسلماني ما را به منزل خود دعوت کرده بود، سوالي که از اين فرد پرسيدم اين بود که چگونه اين علاقه به ايران و اسلام در شما پيدا شده است که ما را به منزل خود دعوت کردي؟
مصباحيزدي ادامه داد: پاسخ اين مرد اين بود که بنده فردي سني و وهابي و به شدت معتقد به اين بودم که شيعه عامل اختلاف در مسلمانان است و شديدا ضد شيعه بودم، تا اين که با ترجمهاي از سخنان امام خميني آشنا شدم و احساس کردم اين سخنان دقيقا حرف اسلام است و حرف حساب و درست در گفتار اين مرد است، شيعه شدم و امروز به تبليغ آن هم مي پردازم.
وي افزود: از اين نمونه ها بسيار زياد است که در اثر تغيير و تحولاتي، منطق و منش و رفتار و افکار افراد دگرگون ميشود.
رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) با بيان اينکه اين تغيير افکار بسيار محتمل است، گفت: اما اين تغيير بر چه اساسي صورت ميگيرد؟ يک سلسله اختلافات در باورها و ارزشها وجود دارد که کم و بيش با اختيار انسانها ارتباط دارد، يعني تغيير در افراد امري جبري نيست، سلسله عوامل و تحولات اجتماعي و ... دست به دست هم ميدهند تا تحولات افراد با يک فکر و رفتار و ارزشي شکل بگيرد.
وي گفت: اگر بخواهيم بگوييم که افکار ما درست است نياز به محک داريم تا به اثبات آن بپردازيم. مقياسي نياز داريم، و اگر بخواهيم اين مقياس را از فرد ديگري به عاريه بگيريم هم اين سوال پيش ميآيد که آن فرد دليلش چيست و چگونه آن را ثابت ميکند. لذا بايد اين محک و معيار درستي و حقانيت خود را خودمان به آن برسيم.
مصباحيزدي ادامه داد: براي اين مساله نياز به نيروي عقلي داريم که با بکار گيري آن بتوانيم به اثبات حق بپردازيم. خداوند انسانها را به گونهاي خلق کرده است که بتواند خوب و بد را تشخيص دهد و لذا هر فردي قادر به تشخيص درست و غلط با تلاش خود و نيرويي که کسب ميکند، هست.
رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) گفت: مذمت و تعريف ديگران، همه و همه با استفاده از اين نيروي تشخيص درست و غلط است که صورت ميگيرد. اگر اين نيرو نبود خدا حجتي بر گردن ما نمينهاد و هيچ مسئوليتي هم نداشتيم در اين زمينه.
وي اظهار داشت: بايد ببينيم عقل را در چه چيزي و به چه صورتي بايد به کار بگيريم که اولويت داشته باشد. اگر نتوانيم اين معادله را حل کنيم و به شناخت درست برسيم ضرري کردهايم که به هيچ وجه قابل جبران نيست. اينکه نتوانيم بگوييم بت پرستي حق است يا خداپرستي و يا الحاد و هيچ پرستي و يا انسان پرستي ضرر کردهايم، ساده نيست که بگوييم اينها اختلاف سليقه است.
مصباحيزدي افزود: اگر در مساله مهمي به نام خداپرستي و دين داري کسي محروم از کشف حقيقت شود با وجود اينکه ميتوانست به دنبال آن برود، بسيار خسران ديده است، ضرري بي نهايت کرده است. محروم کردن خود از شناخت حق يعني هم از نفع بي نهايت خود را محروم کردهايم و هم به ضرر بينهايت رسيدهايم.
وي تصريح کرد: ما شيعه هستيم و مکتبي که امام حسين دارد و اين همه بزرگ به همين راحتي شکست نميخورد و دچار تغيير نميشود. اما گاهي بعد از سالها همين مسلمانان و شيعيان راهي رفتهاند که به شک در آن افتادهاند و يا حتي در مواردي نادر دين و مذهب خود را تغيير دادهاند.
وي گفت: هر چند اين مساله بسيار کم است اما حتي در صورت وجود يک نفر که دچار چنين ضرر نامتناهي شود هم خيلي بد و تاسف بار است. از کجا بدانيم که خود ما و يا نزديکان ما مصداق اين ضرر نمي شوند؟ البته ضرايب اين انحرافات هم مراتب متعددي دارد.
مصباح با بيان اينکه در شرايط خطرناک فرهنگي قرارداريم، عنوان داشت: مسلمان شيعه کم نيست که عقائد انحرافي و خرافي و حتي رفتار زشت و آلوده به گناه داشته باشد. مخصوصاً در اين زمان که عوامل اختلاط فرهنگ و تغيير بسيار زياد است که با هيچ دورهاي و زماني قابل مقايسه نيست.
وي گفت: در هيچ زمان و دورهاي اينگونه نبوده است که امروز جوامع ما با تحولات نامطبوع و غلط فرهنگي دست و پنجه نرم ميکند. امروز در جيب هر فردي اين عوامل انحطاط وجود دارد، در چه دورهاي اين مقدار انحطاط به انسان نزديک بوده است؟ آيا ميشود به بهانه آزادي بگوييم به ما ربطي ندارد، ما کلاه خود را بچسبيم فقط و بگوييم اين فقط اختلاف سليقه است؟
وي با طرح مفهوم شناخت در مساله اعتقادات گفت:اگر بخواهيم به چنين مشکلات و انحرافاتي دچار نشويم بايد چه کنيم؟بدون شک هيچ پديده انساني نيست که تک عاملي باشد. هر رفتار و گفتار و باور و ارزشي عوامل مختلفي در تحقق آن وجود دارد.در همه اين ها يک شرط لازم وجود دارد و آن هم کج فهمي،ندانستن و ضعف شناخت است. موارد بسيار نادري از انحراف هست که اين عامل دليل آن نبوده باشد.
مصباح يزدي با بيان اينکه اشکال در شناخت است که باور ما را درست شکل نمي دهد، گفت: کساني که زماني فکر ميکرديم از ارادتمندان جدي امام عصر هستند بعد از مدتي با ترک آن گرايش در اصل تشيع و مذهب تشکيک وارد کرده اند.
وي افزود: کساني بودند که براي اين الحاد خود دلايلي هم داشتند و کارشان به جايي رسيد که در دانشکده الهيات در کرسي استادي همه دلايل اثبات خدا را مخدوش مي دانستند. کسي بود که ميگفت من خداوند را دلي شناختم و اثبات عقلي و فلسفي را قبول نداشت.
مصباحيزدي تاکيد کرد: مي گفتند صفات خداوند را قبول نداريم، مثلا ميگفتند مگر نميگوييد خداوند دروغ مصلحتي را جايز دانسته، از کجا معلوم هرچه خدا ميگويد راست است؟ شايد دروغ مصلحتي باشد! با اين حرف و استدلال عصمت را زير سوال برده است؛ خداوند راستگو نيست، پيغمبرهايي که فرستاده است هم مشکل دارد.
وي با تاکيد بر اينکه اگر شناخت و اعتقاد مشکل پيدا کرد سقوط نزديک است، افزود: در برابر اين انحراف راهي جز تقويت پايههاي اعتقادي خود و کسب معرفت و شناخت درست نداريم. اگر شناخت و اعتقاد مشکل پيدا کرد سقوط نزديک است. بايد به حداقلي رسيد تا در برابر انحرافات ايزوله باشيم. براي اين مساله بايد سه کار انجام شود؛ اول ضروريات شناخت و اعتقادات را خوب بدانيم.دوم، در معرض شبههها و خطرهاي مهم مجهز شويم و سوم اينکه در يک رشته خاص به تخصص برسيم.
علامه مصباح ادامه داد: شرط اول مسلماني اين است که ضروريات دين خود را خوب بشناسيم. دوم نسبت به برخي ضرورياتي که در معرض خطر است تجهيز شويم و به سمت تقويت آن برويم و سوم هم در يک رشته شغل خود را انتخاب کنيم و يا متخصص شويم در آن.
وي افزود: بخش اول بعد از انقلاب خوب رشد کرده است و همه به طور نسبي ضروريات دين را مي دانند.در سطح دوم نگراني وجود دارد و بايد در برابر مسائلي که در معرض شبهات سنگين و تشکيک هستند کار کنيم. بايد به داد جوانان در معرض شبهه برسيم تا لا اقل مطمئن شويم در جامعه اسلامي از انحراف فکري مصون هستيم. در بخش سوم هم متخصص داريم ولي کم.
اين استاد حوزه علميه خطاب به دانشجويان حاضر در دوره عنوان داشت:همه اين موارد گفته شد تا جايگاه طرح ولايت را بشناسيد. دراين دوره کوتاه مدت مسائلي که در 12 سال مدرسه و 4 سال دانشگاه نياموختهايد ولي به آن نياز داريد را در حدي که بشود در برابر اين تهديدات ايستاد ميآموزيد.
وي گفت: اگر کسي بگويد بسياري از مسئولين سطح بالاي کشور در همين معلومات پايشان ميلنگد، بيربط نگفته است. قدر اين دوره را بدانيد و از اين مقطع تاريخي زندگي خوب بهره بگيريد و بدانيد که انسان در اين کره خاکي چکاره است؟ و در اين مقطع تاريخي در اين جهان چه نقشي داريم. اينها حتي در کتابهاي دوران طلبگي هم نيست.
عصر ايران نوشت: سيد جمال؛ فرزند ايران يا فخر افغانستان؟
تاریخ انتشار: 95/05/17 21:45
عصر ايران/ متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
« سيد جمال، به عنوان يکي از پيشگامان نهضت اسلامي، از مفاخر افغانستان است.»
اين جمله را حاج سيد حسن آقاي خميني در ديدار با شماري از علماي شيعه و سني افغانستان و در حرم امام خميني بيان کرده و به تيتر صفحه اول برخي از روزنامهها در روز شنبه 16 خرداد 1395 هم بدل شده است.
هر چند قابل تصور است که تجليل از سيد جمال الدين اسد آبادي در جايگاه «يکي از مفاخر افغانستان » احتمالا به قصد تقريب بيشتر دو ملت ايران و افغان صورت پذيرفته و محور سخنان يادگار گرامي امام در اين ديدار نيز همين موضوع بوده و اگر چه ميدانيم او بيش از همه به داييِ داييِ خود - امام موسي صدر- شبيه است که ايراني بود اما در لبنان چون يک لبناني گرامي داشته ميشد و خود را درگير تبار و نژاد و زبان نساخته بود اما باز هيچ يک از اين واقعيتها و خصوصا علاقه اين قلم به يادگار امام و لطف ايشان مانع آن نيست که بگوييم:
سيد جمال الدين اسد آبادي قطعا ايراني بود نه يکي از مفاخر افغانستان اگر چه در مقاطعي « افغاني» امضا ميکرد و ولو استخوان هاي باقي مانده از پيکر او را پس از 50 سال که در استانبول مدفون بود به کابل منتقل کرده باشند.
اين يادآوري هم ضرورت دارد که نويسنده اين سطور بر خلاف شماري از همميهنان نسبت به افغان ها احساس منفي ندارد کما اين که بارها درباره برادري، همزباني و هممسلکي با افغان ها نوشته اما اين نيز مانع اين نمي شود که سيد جمال الدين اسد آبادي را از مفاخر افغانستان بدانيم زيرا او تمام و کمال، ايراني بود و اين تنها يک حدس و گمان و نظريه نيست و اين گفتار بر آن است تا همين را نشان دهد.
شايد برخي بر پايه پيشينه تعلق افغانستان به ايران موضوع را چنان جدي ندانند و بگويند وقتي بر سر مولانا جلال الدين محمد رومي و خواجه عبد الله انصاري حساسيت نداريم که يکي زاده بلخ است و ديگري آرميده در افغانستان چرا بر سر سيد جمال حساس شويم؟
نکته اما در اين است که در روزگار مولانا و پير هرات و ابو نصر فارابي افغانستان به مثابه کشوري جدا از سرزمين ايران مطرح نبوده و از اين رو انتساب به افغانستان پيش از تشکيل کشور مستقل بر ايراني بودن آنان خدشه وارد نمي سازد اما سيد جمال مربوط به دوراني است که افغانستان به يک کشور تبديل شده و نمي تواند هم افغان باشد و هم ايراني.
1- اعتماد السلطنه وزير انطباعات عصر ناصري که تقريبا تمام 50 سال در کنار او بود و سه ماه قبل از ترور شاه درگذشت و مشاور و مترجم و کاتب ناصر الدين شاه قاجار به حساب مي آمد در روزنامه خاطرات و در « دوشنبه غره ربيع الآخر 1304 قمري» مي نويسد:
« صبح، خانه حاجي محمد حسن امين دارالضرب ملعون که پدر ايران و ايرانيان را درآورده مکنت و ملت و دولت را به باد داده ديدن سيد جمال الدين رفتم. اين شخص از بوشهر به گفته من آمده است و خيلي مرد باعلم و معتبري است. دو سه زبان مي داند. در نوشتن عربي اول شخص است. اگر چه افغاني امضا مي کرد اما حالا مي گويد اهل سعد آباد همدان است. ( در پانوشت: اسد آباد)- [ روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه – به کوشش ايرج افشار – امير کبير – صفحه 470]
2- ادوارد براون در « انقلاب ايران» مي نويسد: « اين فقره بر همه ايرانيان و همچنين مورخان بزرگي مانند ژنرال هوتن شيندلر ثابت شده که او در اسد آباد نزديک کابل زاده نشده و قطعا در اسد آباد همدان ايران تولد يافته است... چنين تصور مي رود که چون يک ايراني واقعي بوده با ادعاي افغان بودن مي خواسته در محيط سُني جماعت آنجا روزگار را با آسايش و امنيت بيشتري بگذراند و از طرف ديگر از حمايت بي اعتبار حکومت ايران نسبت به رعاياي خود برکنار باشد.»
3- مهدي بامداد در جلد اول مجموعه « شرح حال رجال ايران- قرون 12 و 13 و 14 هجري» مي نويسد:
«روزي سردار عبدالعزيز خان اولين سفير افغانستان در ايران که پس از استقلال آن مملکت و بيرون آمدن از تحت حمايت و سلطه انگلستان در سال 1919 ميلادي يا 1298 خورشيدي به ايران آمد از قول عمو و پدر زن خود – سردار اسکندر خان که ساليان متمادي در ايران بود و بيشتر ايام در اصفهان اقامت داشت و در همان جا درگذشت و مدفون شد – به نگارنده اين سطور چنين نقل مي کرد:
روزي سردار از سيد جمال الدين که به تهران آمده بود پرسيد من تمام خانواده هاي معروف افغانستان را به خوبي مي شناسم و شما از هيچ يک از آنها نيستيد. چرا خود را افغاني شهرت داده ايد؟ سيد جمال در پاسخ اسکندرخان گفت: چون من خيالاتي دارم و مي خواهم در اقدامات و عمليات چندي داخل شوم و دولت ايران در ممالک خارجه نماينده دارد و ممکن است مانع اقدامات و عمليات من شود و مرا جلب کنند خودم را افغاني معرفي کردم زيرا افغانستان در هيچ جا نماينده سياسي ندارد و مي توانم آزادانه به کارهاي خودم مشغول باشم و کسي متعرض و مزاحم من نخواهد شد.»
4- يکي از دلايلي که قائلان به افغان بودن سيد جمال مي آورند انتقال جنازه او به افغانستان است. اين در حالي است که جنازه در استانبول به خاک سپرده شد و 50 سال بعد استخوان هاي باقي مانده را از استانبول به کابل منتقل کردند.
به عنوان بارزترين مثال مي توان پرسيد: آيا علي شريعتي که در دمشق مدفون است سوري است؟
اگر سيد جمال الدين اسد آبادي افغان بود حکومت عثماني پيکر او را بلافاصله پس از مرگ تحويل افغان ها مي داد نه آن که در استانبول به خاک بسپارد.
در 9 مارس 1897 ميلادي مطابق با 5 شوال 1314 قمري در گورستان مشايخ استانبول دفن شد و 50 سال بعد که دولت ترکيه تشکيل شد و مقارن با سال 1323 خورشيدي بود استخوان هايي به کابل انتقال يافت. اگر عثماني ها سر کار بودند اجازه نمي دادند و دولت لاييک ترکيه بود که ترجيح مي داد چهره اي که نه با نام سرزمين که با ايده هاي اسلامي شناخته مي شود در خاک آنان مدفون نباشد. سکوت شاه جوان و دولت ايران نيز در قبال اين انتقال سه دليل داشت:
نخست اين که محمد رضا پهلوي جوان آن قدر صنم و گرفتاري به خاطر جنگ جهاني و تنش با اتحاد شوروي بر سر آذربايجان داشت که به اين فقره نينديشد.
دوم اين که شاهي که از عهده انتقال زنده و مرده پدرخودش به کشور برنمي آمد چگونه مي توانست به دنبال انتقال جسد سيد جمال باشد؟
سوم هم اين که درست يا نادرست سيد جمال به عنوان آمر ترور ناصر الدين شاه قاجار شهرت داشت و با همه نفرت پهلوي ها از قاجار دولت پادشاهي پهلوي علاقه اي به فرمان دهنده قتل يک پادشاه نداشت.
5- در تصاوير دو تذکره يا گذرنامه او - يکي از سر کنسول گري وين و زمان عزيمت به روسيه صادر شده و ديگري از مصر براي او صادر شده – نشاني از «افغاني» نمي بينيم که نشان مي دهد در سال هاي بعد و حول و حوش همان نقل خاطره اعتماد السلطنه ( صنيع الدوله) اين عنوان را براي خود برگزيده و مربوط به سال هاي آخر است و بر پايه ملاحظات عثماني.
6- ادوارد براون در همان کتاب انقلاب ايران به ملاقات سيد و ناصر الدين شاه در مونيخ و قبل از تيره شدن روابط آنان اشاره مي کند و مي نويسد: « سيد جمال الدين در پايتخت روسيه بود که ناصر الدين شاه از آنجا عبور و چند روزي توقف کرد. شاه طالب ملاقات او شد. ليکن او اعتنايي به ملاقات و مصاحبت او نشان نداد. بعد در مونيخ بين او شاه ملاقات دست داد و شاه به او تکليف کرد که او را صدر اعظم خويش خواهد ساخت.»
آيا امکان دارد شاه ايران – آن هم ناصر الدين شاه- که آخرين پادشاه به معني سنتي کلمه و حاکم بر جان و مال و ناموس و وداراي قدرت مطلقه بوده به « سيد جمال افغاني» پيشنهاد صدارت ممالک محروسه ايران را بدهد ؟!
7- سيد جمال الدين نه يک ايراني ناسيوناليست که معتقد به انترناسيوناليسم ( جهان وطني ) بود. جرج زيدان در کتاب مشاهير شرق مي نويسد: « آرزوي او وحدت مسلمين اقاليم جهان تحت لواي يک امپراتوري بزرگ و خلافت عاليه بوده » و بر اين پايه مي توان گفت به عمد خود را افغاني مي خواند تا فراتر از يک مليت شناخته شود. حال اگر او را « يکي از مفاخر افغانستان» بدانيم باز نقض غرض شده چون او را به يک کشور محدود کرده ايم.
ممکن است گفته شود به قول ادوارد براون مستشرق اعتمادي نيست و قصد تفرقه داشته و از کجا که مهدي بامداد هم آن خاطره را از خود نساخته باشد يا کتابي در هندوستان است که با حروف سربي به چاپ رسيده ( تتمه البيان في تاريخ الافغان) که در آن به استناد امضاي سيد از او با عنوان افغاني ياد شده اما اگر همه اين موارد را بپذيريم باز مهم ترين منبع که جاي کمترين ترديد ندارد همان روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه ( صنيع الدوله) است که در بند اول نقل شد.
پيوند دو ملت ايران و افغانستان با زبان و فرهنگ مشترک فراهم است و افغان ستيزي به خاطر تصور اشغال در دوره محمود افغان هم نادرست است چون در آن زمان کشوري به نام افغانستان وجود نداشت و محمود نماينده ايل و قبيله خود در ايران بود و نه کشوري ديگر.
از اين رو با ايراني دانستن سيد جمال الدين اسد آبادي اين پيوند آسيب نمي بيند.
اين که افغانها دوست دارند سيد جمال را به خود نسبت دهند از علاقه آنان و نياز به شخصيت هاي تاريخي فرهنگي بيشتر خبر ميدهد اما با استناد به موارد 7 گانه بالا سيد جمال را نميتوان يکي از «مفاخر افغانستان» شمرد و اين سرزمين مي تواند به مفاخري چون احمد شاه مسعود ببالد که هم روزگار ما هم هست.
علاقه يادگار امام به شيعيان غير ايراني و مسلمانان منطقه خصوصا افغانستان ، پاکستان ،عراق و ترکيه و آذربايجان به جاي خود ولي تاريخ با همه جزييات و دقايق آن هم به جاي خود.
کما اين که درباره رهبري فقيد انقلاب هم اهميت و حساسيت صيانت از همين دقايق تاريخي بود که تأسيس و فعاليت موسسه حفظ و نشر را ضروري ساخت و البته ميدانيم سيد حسن تا چه حد به تاريخ معاصر علاقهمند است و بر اين بحث درنگ خواهد کرد...
آخرین خبر : ناگفته هاي سخنگوي قوه قضاييه درباره نشريه يالثارات و بازداشت حسن عباسي
تاریخ انتشار: 95/05/17 15:40
فارس/ اژه اي در خصوص نشريه يالثارات گفت: بارها گفتم اگر رعايت قانون را کنيم به نفع همه است و نبايد با اظهارنظرهاي شخصي فضا را آلوده کنيم.اين نشريه در دي ماه سال گذشته در هيات نظارت بر مطبوعات به استناد قانون مطبوعات لغو پروانه شد و اين موضوع به مسئول موسسه ابلاغ شد.
محسني اژه اي در صدمين نشست خبري خود در خصوص نشريه يالثارات گفت: بارها گفتم اگر رعايت قانون را کنيم به نفع همه است و نبايد با اظهارنظرهاي شخصي فضا را آلوده کنيم.اين نشريه در دي ماه سال گذشته در هيات نظارت بر مطبوعات به استناد قانون مطبوعات لغو پروانه شد و اين موضوع به مسئول موسسه ابلاغ شد.
وي ادامه داد: مسئول موسسه گفت حق لغو پروانه وجود نداشته و تقاضا داريم تا رسيدگي به اعتراض ما، دستور لغو پروانه صادر شود. دادگاه تشخيص داد که مي شود دستور موقت را صادر کند؛ اما بايد وجه نقد مشخصي را به عنوان خسارت تامين مي کردند که اين اتفاق افتاد و کار نشريه شروع شد.
وي با اشاره به اهانت نشريه يالثارات به هنرمندان گفت: اگر اهانتي صورت گرفته باشد قابل تعقيب است. مطالبي از سوي سخنگوي وزارت ارشاد مطرح شد که گويا در مورد اخير توهين به هنرمندان هم هيات نظارت تشکيل شد پيگيري کردم تکذيب شد. دادگستري از سخنگوي ارشاد دعوت کرد و گفت چنين جلسه اي تشکيل نشده و سخنگو هم گفته اشتباه شده و اصلا هيات نظارت جلسه اي در اين مورد تشکيل نداده و تصميمي گرفته نشده است. بر اساس قانون، هيات نظارت مي تواند شخصا ورود کند، اما خود هيات نظارت نمي تواند پروانه اي را لغو کند و دادگاه بايد اين کار را انجام دهد.
بازداشت حسن عباسي و توضيح اژهاي در خصوص وثيقه
: خاطرات خواندني يک خبرنگار از جنگ عراق و سوريه؛ شهادت سردار همداني کمرم را شکست
تاریخ انتشار: 95/05/17 11:39
مهر/ «خبرنگار جنگ»، «خبرنگار بحران» پسوند و پيشوندهايي که حالا سالهاست کنار نام «حسن شمشادي» نشسته است. خبرنگار اعزامي که سالها راوي اخبار پرترکش و پرسروصداي عراق و سوريه در بحرانهاي مختلف بوده است و خاطرهها دارد از تکتک روزها و شبهايي که با موشک و بمبارانهاي دشمن گذرانده است و تنها سلاحش دوربين و ميکروفون خبرنگارياش بوده تا همچون خبرنگاري رزمنده، راوي لحظهلحظه مقاومتها و فتح رزمندگان در منطقه باشد
هرسال هفدهم مرداد و روز خبرنگار بهانه خوبي است تا سراغ همصنفهايمان در حوزههاي مختلف برويم و اين بار از حالوروز خودشان خبر بگيريم. به همين بهانه در روزهايي که شاهد اخبار و گزارشهاي مهمي از تحولات منطقه و دلاوريها و جانفشانيهاي رزمندگانمان در منطقه هستيم. سراغ «حسن شمشادي» رفتيم. خبرنگاري که به گفته خودش اگر مأموريتش در بهار سال گذشته در سوريه به پايان رسيده است اما هنوز دلش را آنجا جاگذاشته است. گفتگوي طولاني ما را به اين رزمنده خبرنگار بخوانيد.
: ورود نيروهاي ويژه حزبالله به غرب حلب براي ترميم حلقه محاصره
تاریخ انتشار: 95/05/17 12:13
فارس/ پس از اينکه ائتلاف تروريستي «جيش الفتح» بامداد امروز پس از شش روز عمليات وسيع توانست به خط جنوبي محاصره حلب نفوذ کند، شماري از نيروهاي ويژه حزبالله وارد غرب حلب شدند.
نيروهاي ويژه حزب الله لبنان از «گردان رضوان» وارد منطقه الحمدانية در غرب شهر حلب شدند. اين اتفاق پس از آن روي داد که ائتلاف تروريستي جيش الفتح، متشکل از 22 گروه بزرگ و کوچک، يک هفته پس از عمليات وسيع، موفق شدند بامداد امروز محاصره شهر حلب را از قسمت جنوب شهر به طور محدود و شکننده بشکنند.
نيروهاي گردان رضوان خود را براي انجام عمليات بازپسگيري برخي از مناطق اشغال شده در «الراموسه» واقع در جنوب غرب شهر حلب آماده ميکنند.
به گزارش بينالملل فارس، گروههاي تروريستي صبح امروز با حملات سنگين تاحدودي محاصره همرزمانشان در شرق شهر حلب را شکستند و به صورت محدود وارد منطقه شوند (جزئيات بيشتر).
علي رغم شکسته شدن محاصره تروريستها، مناطق تحت نفوذ ارتش از جمله «الحمدانية» در امنيت کامل است و خطري اهالي منطقه را تهديد نمي کند.
در حال حاضر نيروهاي مقاومت در بخشهاي مهمي از جنوب شهر حلب از جمله «جنوب و شرق الراموسة»، کارخانه سيمان در شرق الراموسة، العامرية در شمال غرب الراموسة و منطقه «606» تسلط کامل دارند و تمام راه ارتباطي تروريستها تا مرکز شهر حلب را رصد مي کنند.
در حال حاضر تجهيزات نظامي و کمک هاي لجستيکي از طريق مزارع ملاح (شمال شهر حلب) براي نيروهاي سوري و مقاومت انتقال داده ميشود.
ک
رئیس بخش آنکولوژی بیمارستان رسول اکرم (ص) از تولید دارویی با نام آلوپم برای سرطان ریه خبر داد
🔹سرطان ریه کشنده ترین سرطان در هر دو جنس در جهان و ایران است/ایرنا
✅
جلوگیری از خودکشی خانمی حدودا ۳۶ ساله توسط آتش نشانی و بهزیستی واقع در پل استقلال مشهد. #حوادث #اجتماعی
جزئیات بازداشت شهرام جزایری در مشهد
🔹شهرام جزایری که روز شنبه با هدف سخنرانی درباره شرکت پدیده به مشهد سفر کرده بود، با صدور دستور قضایی بازداشت شد.
🔹پیش از دستگیری مدیرعامل سابق پدیده گفته میشد قرار است شهرام جزایری مجموعه پدیده را راه اندازی کند.
🔹صبح روز شنبه و همزمان با آغاز این همایش، شهرام جزایری به اتهام تبانی برای اقدام علیه امنیت عمومی از طریق اخلال در نظم و سلب آسایش عمومی و با صدور دستور قضایی بازداشت شد. #قضایی
تکمیلی 1- جنوب حلب
🔴 نیروهای ویژه حزبالله وارد غرب حلب شدند
🔹نیروهای گردان رضوان خود را برای انجام عملیات بازپس گیری مناطق اشغال شده در جنوب غرب شهر حلب ( الراموسه) آماده می کنند
🔹 جیش الفتح بامداد امروز با حملات سنگین توانست به دیواره جنوبی حلقه محاصره حلب رخنه کند
🔹 عملیات ترمیم حلقه محاصره حلب با همکاری مشترک گروههای مقاومت آغاز خواهد شد
🔹علی رغم شکسته شدن محدود حلقه محاصره، مناطق تحت نفوذ ارتش از جمله «الحمدانیة» در امنیت کامل است و خطری اهالی منطقه را تهدید نمی کند
🔹 در حال حاضر نیروهای مقاومت در بخش های مهمی از جنوب شهر حلب از جمله «جنوب و شرق الراموسة»، کارخانه سیمان در شرق الراموسة، العارمریة در شمال غرب الراموسة و منطقه «606» تسلط کامل دارند و تمام راه ارتباطی تروریست ها تا مرکز شهر حلب را رصد می کنند
🔹 در حال حاضر تجهیزات نظامی و کمک های لجستیک از طریق مزارع ملاح برای نیروهای سوری و مقاومت انتقال داده می شود
برای پیروزی رزمندگان صلوات بفرستید و دعا کنید .
🔻آتش سوزی در پتروشیمی بندرامام مربوط به خروجی انبار BDSR این پتروشيمی بوده و با توجه به اینکه موجودی انبار شرکت بسپاران پتروشیمی بندرامام از نوع مواد اولیه لاستیک بوده، مقدار دود آن زیاد است
⭕️ دکتر حسن عباسی آزاد شد.
⭕️ روزنامه صهیونیستی جروزالم پست:حذف داعش یک اشتباه استراتژیک است.این اقدام باعث تسلط ایران بر منطقه و بیشتر شدن عمر بشار اسد رئیس جمهور سوریه میشود.